جزئیات
...از ساعت پنج که به خانه رسید، یکراست رفت توی اتاقش و شروع کرد به خواندن کتاب خانم نویسنده. داستان کتاب برایش خیلی جالب بود. تا حالا داستان عاشقانه نخوانده بود. پدرش میگفت: اینا چرت و پرته؛ فکرتو خراب میکنه! دو صفحه که میخوان، برمیگشت و جملهای را که خانم نویسنده روی صفحهی اول کتاب برایش نوشته بود، میخواند: این نسخه را به جوان فداکار، آقا رضا هدیه میکنم. «دلآرام»...
سایت به تازگی بروزرسانی شده است و ممکن است دچار مشکلاتی شود ، در صورت مشاهده اطلاع دهید ، با تشکر
شماره های تماس 021- :66401585 - 66977166 - 66952853-66489097