قصر گریپسهلم

Alternate Text
نام کتاب: قصر گریپسهلم
نوبت چاپ: دوم - ۱۳۹۸
نام نویسنده: کورت توخولسکی
نام مترجم: محمدرضا قلیچ‌خانی
شابک: 978-964-243-051-2
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 176
دسته: رمان
نام انتشارات: افراز
قیمت: 65000
توضیحات

مروری بر «قصر گریپسهُلم» نوشته‌ی کورت توخولسکی

آخرین حرف‌های یک زبان سرخ

 

کورت توخولوسکی از آن دست نویسنده‌هایی است که از نوشتن بازنمی‌مانند، سر سازش ندارند، و هر طور شده، در برابر پلیدی و تباهی حاکم می‌ایستند و حرفشان را می‌زنند. اگر قرار باشد به نویسنده‌هایی اشاره کرد که ترجیح دادند از کشور خود بروند، اما زیر بار زور نروند، حتماً توخولسکی یکی از آن‌ها خواهد بود. او که از همان ابتدا در نوشته‌های خود به نقدهای تند و تیز اجتماعی و سیاسی توجه نشان می‌داد، با روی کار آمدن نازی‌ها حمله‌هایش به ناسیونالیسم و فاشیسم اوج گرفت و سرانجام کشور را ترک کرد. به‌زودی نازی‌ها کتاب‌سوزی‌های خود را به راه انداختند و از قضا از جمله آثاری که در آتش خشم و جهل و پلیدی آن‌ها سوخت، کتاب‌های توخولسکی بود، کسی که نه در شعرهایش، که در رمان‌هایش، و نه در نوشته‌های مطبوعاتی‌اش، به هیچ روی، سکوت و نظاره‌گری را برنمی‌تافت و می‌کوشید به‌سهم خودش در وضعیت موجود مداخله کند و خواب و خیال سیاستمداران راستگرا را برآشوبد. همان روزهایی که داشتند کتاب‌های توخولسکی را در آلمان نازی به آتش می‌کشیدند، خودش در سوئد سرگرم نگارش رمانی بود که بعدها تنها اثر صرفاً ادبی او نام گرفت، رمانی با عنوان «قصر گریپسهلم» که با ترجمه‌ی محمدرضا قلیچ‌خانی و از سوی انتشارات افراز روانه‌ی بازار کتاب شده است. نکته‌ی قابل تأمل در این میان این است که «قصر گریپسهلم» در عین حال واپسین اثری است که از توخولسکی بر جای مانده است. این شاعر، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار سرخ‌زبان آلمانی در سال ۱۹۳۵، در حالی که شاهد سقوط هرچه بیش‌تر جامعه‌ی آلمان در گودال تعصب و تباهی بود، تاب و تحملش به سر آمد و به زندگی خود پایان داد. انتشارات افراز از توخولسکی کتاب‌های «بعضی‌ها هیچ‌وقت نمی‌فهمن!» و «خرده‌فرمایشات جناب پیتر پانتر» را هم منتشر کرده و به‌نوعی پای این نویسنده‌ی صاحب‌سبک اما کمابیش ناشناخته‌ی آلمانی را به کتاب‌فروشی‌های ایران گشوده است. با هم فرازی از رمان «قصر گریپسهلم» را می‌خوانیم:

 

 

بچه بودند، دخربچه‌هاي کوچک که دو به دو در يک صف مثل دو ستون مرواريد حرکت مي‌کردند. يک نفر رئيس مأب با چشم‌غره هدايت‌شان مي‌کرد – هيچکدام حرفي نمي‌زد. وقتي نزديکتر شدند، کنار رفتيم تا جماعت رد شوند. رهبرشان نگاهي خيره کننده به ما انداخت. بچه‌ها با قدم‌هاي تند عبور کردند. وقتي از مقابلمان رژه مي‌رفتند حرفمان را قطع کرديم. در ته صف دختر کوچولويي بود که تنها حرکت مي‌کرد؛ طوري راه مي‌رفت که انگار کسي مي‌کشيدش، اشک در چشمانش حلقه زده بود، و همان طور که راه مي‌رفت هرازگاهي هق‌هق مي‌کرد، ولي گريه نمي‌کرد. و مثل بچه‌هايي که گريه مي‌کنند چشم‌هايش پف هم نکرده بود... در عوض، طوري بود که انگار اشک‌هايش را تازه خالي کرده‌اند؛ و در موهاي قهوه‌اي‌اش برقي از رنگ طلايي ديده مي‌شد.

 

 

خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com

نظرات کاربران در مورد کتاب قصر گریپسهلم

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید