دوزخ

Alternate Text
نام کتاب: دوزخ
نوبت چاپ: پنجم - ۱۳۹۶
نام نویسنده: دن براون
نام مترجم: مهرداد وثوقی
شابک: 978-600-326-033-7
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 624
دسته: رمان
نام انتشارات: افراز
قیمت: 420000
توضیحات

مأموریت غیرمنتظره

روزی روزگاری آقای رابرت لنگدان چشم‌هایش را باز می‌کند و می‌بیند که روی تخت بیمارستانی افتاده است که در و دیوار آن به چشم او غریب و ناآشنا می‌نماید. و تازه خودش هم مجروح شده است. پزشکان بیمارستان برایش توضیح می‌دهند که وضعیت جسمانی او از چه قرار است. آقای لنگدان از خلال توضیحات پزشکان متوجه می‌شود که فرسنگ‌ها با خانه و کاشانه‌اش و شهری که در آن زندگی می‌کرده، فاصله دارد و چیزی از وقایع چند روز گذشته را هم به یاد نمی‌آورد. کسی که او را مجروح کرده، دوباره سروقتش می‌آید. کشمکشی خونین درمی‌گیرد و سر آخر لنگدان مؤفق می‌شود به همراه یکی از پزشکان از بیمارستان پا به فرار بگذارد، اما تازه این اول ماجراست. آقای لنگدان در مسیر مأموریتی گام می‌نهد که چیزی از آن را در خاطر ندارد و یادش نمی‌آید که قبلاً چیزی در این باره به او گفته باشند. از این عجیب‌تر، راهنمای او در این مأموریت غیرمنتظره است، شیء شگفت‌انگیزی که حتی خودش هم از همراه‌داشتن آن اطلاعی ندارد. این روایتی است که دن براون، نویسنده‌ی سرشناس آمریکایی، در «دوزخ» به دست داده است. براون در این رمان کمدی الهی دانته، به‌ویژه بخش دوزخ آن را دستمایه‌ی کار خود قرار داده است. دوزخ دنیای زیرین در کمدی الهی است. دانته در این بخش جهنم را همچون قلمرویی ساختارمند به تصویر کشیده که موجوداتی موسوم به «سایه» در آن سکونت دارند؛ ارواحی بدون کالبد جسمانی، محکوم به حبس میان مرگ و زندگی. براون با الهام این اثر کلاسیک، در خلال ماجرایی پرکشش، رابرت لنگدان و خواننده را به دنیای نمادها و شهرهای باستانی و زیبای اروپا می‌کشاند و همچون دیگر آثار خود مدام به هیجان داستان دامن می‌زند. «دوزخ» با ترجمه‌ی مهرداد وثوقی از سوی انتشارات افراز منتشر شده است. این انتشارات همچنین رمان‌های «نماد گمشده» و «حقیقت یخی» را از دن براون روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

با هم پاره‌ای از رمان «دوزخ» را در ادامه می‌خوانیم:

 

متصدی لبخندزنان گفت: «اوه، دکتر سینسکی... مرد موقر و بسیار زیبایی برایتان پیام گذاشته است.»

الیزابت کسی را نمی‌شناخت که از اطلاعات پروازش خبر داشته باشد. «بله؟»

متصدی گفت: «قد خیلی بلندی داشت. با چشم‌هایی سبز.»

الیزابت ساکش را انداخت. «اینجاست؟ چطوری؟» چرخی زد و آدم‌های پشت سرش را دید.

متصدی گفت: «چند لحظه پیش رفت، اما خواست این را به شما بدهم.» سپس کاغذ تاشده‌ای را به الیزابت داد.

الیزابت لرزلرزان کاغذ را باز کرد و یادداشت دست‌نویس را خواند.

نقل قول مشهوری از اثر آنته آلیگیری بود:

تاریک‌ترین مکان جهنم جایگاه کسانی است که

در بحران‌های اخلاقی بی‌طرفی از خود نشان می‌دهند.

نظرات کاربران در مورد کتاب دوزخ

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید