جزئیات
رعنا سلیمانی:
یادش نمیآمد آخرین بار چهکسی او را نوازش کرده بود؛ حتا یادش نمیآمد که تماس نوک انگشتان روی پوست چه حسی دارد. دلش خواست پسرش نوزادی شود و او را دوباره زیر سینهاش بگیرد.
از بالا چشمهای براقش را به خانم هرتا دوخت. لبخند ناشیانهای زد. آرامآرام سرش را تکان داد. یک قدم عقب رفت. صورتش محو شد. ناگهان همهجا تاریک شد. صدای سوت زدن پسرش را شنید، همان آهنگ همیشگیاش؛ و صدای پایی که دور میشد، صدایی که همیشه او را وامیداشت تا احساس سرما کند.
سایت به تازگی بروزرسانی شده است و ممکن است دچار مشکلاتی شود ، در صورت مشاهده اطلاع دهید ، با تشکر
شماره های تماس 021- :66401585 - 66977166 - 66952853-66489097