دریاچه

Alternate Text
نام کتاب: دریاچه
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: ژان اشنوز
نام مترجم: پویان غفاری
شابک: 978-964-243-872-3
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 160
دسته: نمايشنامه‌
نام انتشارات: افراز
قیمت: 90000
توضیحات

برای آن دسته از مخاطبان ایرانی که کنجکاوند بدانند نویسنده‌های حال حاضر فرانسوی در چه فضایی سیر می‌کنند، احتمالاً خواندن رمانی مثل «دریاچه» بسیار راهگشا باشد. این رمان نوشته‌ی ژان اشنوز، رمان‌نویس معاصر فرانسوی و متعلق به نسلی است که پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمده است. اشنوز تاکنون توانسته است دو جایزه‌ی معتبر ادبیات فرانسه، یکی مدیسی و دیگری گنکور را از آن خود کند. مدیسی را بابتِ رمان «چروکی» و گنکور را بابتِ رمانِ «راهی می‌شوم» به خانه برده است. منتقدان فرانسوی به اشنوز همچون نویسنده‌ای پست‌مدرن می‌نگرند که می‌کوشد به طیف گسترده‌تری از مخاطبان نزدیک شود؛ بدین‌معنی که او هم مخاطبان خاص رمان را در نظر می‌گیرد و هم مخاطبان عام را. تیراژ کتاب‌هایش و جوایزی که نصیب برده، نشان می‌دهد در رسیدن به هدف خود کاملا مؤفق عمل کرده است. همین است که او را به یکی از مهم‌ترین نویسنده‌گان زنده فرانسه و اروپا تبدیل کرده است. اشنوز در کارهای خود مدام موقعیت‌های مختلف انسانی را دست می‌اندازد. حتی ابایی از این ندارد که هر آنچه را خود ساخته، به ریشخند بگیرد و از درون بپوکاند. «دریاچه» با ترجمه‌ی پویان غفاری از سوی انتشارات افراز چاپ شده است. نویسنده در این رمان به رقابت‌های سازمان‌های اطلاعاتی در دوران جنگ سرد و داستان‌هایی می‌پردازد که حول‌و‌حوش جاسوس‌ها در آن روزگار وجود داشت. اشنوز از استهزا و تمسخر فضایی که آن را به تصویر می‌کشد، چیزی فروگذار نکرده است. به‌قول مترجم کتاب، «شخصیت‌های رمان اشنوز با جدیت کارهای عبث و خنده‌داری انجام می‌دهند و در این جدیت پوچ خود گرفتارند و چنان در آن تحلیل رفته‌اند که حتا در صورت آگاهی به این موضوع توان و حال و حوصله‌ی بیرون‌رفتن از آن ندارند». شاید این پاره از رمان «دریاچه» به‌خوبی حال‌و‌هوای طنزآمیز آن را به مخاطبی که هنوز کتاب را نخوانده، منتقل کند: «مأموران چندان قاطع به نظر نمی‌رسیدند. آنها به خانه‌ی سوزی آمدند و بعد سوزی به اداره‌ی آنها رفت. در روزهای بعد دوباره آنها به خانه‌ی سوزی آمدند و دوباره سوزی به اداره‌ی آنها رفت و این قضیه همین‌طور کش پیدا کرد، ولی هیچ‌چیز دستگیر هیچ‌کس نشد. اسوالد بی‌آنکه هیچ نشانه‌ای از خود به جا بگذارد، دود شده بود و رفته بود هوا، مثل سنگ‌ریزه‌ای که شب‌هنگام درون اقیانوس بیفتد و کسی هم آنجا نباشد که شاهد سقوط نامحسوس آن سنگریزه در میان آب‌های تاریک باشد یا صدای ناچیز افتادنش را در میان امواج خروشان اقیانوس بشنود، انگار که اصلاً هیچ اتفاقی نیفتاده است. و از آن هنگام هیچ اتفاق دیگری هم نیفتاد، مگر تلفن یک گاراژدار از شهر ویل ژوییف، هشت‌روز بعد از اسباب‌کشی.»

نظرات کاربران در مورد کتاب دریاچه

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید