سنگ و سپر

Alternate Text
نام کتاب: سنگ و سپر
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: صمد طاهری
نام مترجم:
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 233
دسته: مجموعه داستان كوتاه
نام انتشارات: انتشارات افراز
قیمت: 84000
توضیحات

در اولین دوره‌ی جایزه‌ی هوشنگ گلشیری که سال 1380 برگزار شد، داوران در اقدامی که ارزش آن تنها امروز مشخص می‌شود، تک‌داستان‌های کوتاهی را نیز که به نظرشان در مجموعه‌داستان‌ها درخششی خاص داشت، برگزیدند. این داستان‌ها همان‌وقت در مجموعه‌ی «نقش 79» گنجانده و منتشر شدند. عنوان یکی از این داستان‌ها بود: شب در نخلستان، نوشته‌ی صمد طاهری، از مجموعه‌‌داستانِ «سنگ و سپر»، انتشارات ماریه. این مجموعه‌داستان یک سال قبل در 1379 منتشر شده بود. همان سال‌ها هم از آن استقبال شده بود و چاپ آن به پایان رسیده بود، اما دیگر تجدید چاپ نشده بود تا این‌که طاهری آن را در سال 96 برای انتشار دوباره به انتشارات افراز سپرد و حالا «سنگ و سپر» فرصت دوباره‌ای پیدا کرده است تا به دست خوانندگانِ داستان معاصر فارسی برسد. «سنگ و سپر» را می‌توان در امتداد سنت داستان‌نویسی جنوب دانست، با همان ویژگی‌هایی که در جهان داستانیِ نویسنده‌های جنوبی به چشم می‌خورد: داستان‌هایی با کاراکترهای متعدد، پر از کنش و گفت‌و‌گو و مبتنی بر کشش روایی، حامل تضادهایی ریشه‌ای میان جان‌سخت‌ترین سنت‌ها و به‌روزترین پدیده‌های اجتماعی که در عین حال با یکدیگر همزیستی دارند، و مهم‌تر از همه، تکیه‌داده به صمیمیتی که خیلی زود خواننده را به یکی از همسایه‌ها و نزدیکان کاراکترها تبدیل می‌کند و راهی جز این پیش پای او نمی‌گذارد که داستان را تا ته بخواند و برگردد و این بار لحظه‌هایی را مرور کند که حتم دارد مدت‌ها در خاطرش نقش خواهد بست. در این میان، در داستان‌های طاهری دو نکته بیش از همه حائز اهمیت می‌نماید. یکی مربوط می‌شود به گشایش‌های داستانی او که در اغلب موارد با یک کنش همراه است و همین به خودیِ خود نشان از داستان‌هایی می‌دهد که کشش روایی در آن‌ها حرف اول را می‌زند. دیگر اینکه طاهری چند داستان خود را با راوی اول‌شخص جمع نوشته است و همین نکته یعنی سروکار ما با نویسنده‌ای است که ابایی از خلق کاراکترهای متعدد ندارد، گو این‌که حتی در داستان‌هایی هم که راوی اول‌شخص جمع ندارند، باز تعداد کاراکترها چشمگیر می‌نماید و همین موضوع در قیاس با داستان‌هایی که در این سال‌ها منتشر شده و معمولاً تنهایی آدم‌های پایتخت را به تصویر می‌کشند، غنیمتی است. با هم پاره‌ای از داستانِ «شب در نخلستان» را از مجموعه‌ی «سنگ و سپر» می‌خوانیم:

«پای راستم داشت خواب می‌رفت. بلند شدم و از نهر پریدم و راه افتادم طرف نخلستان. ماه نیمه آمده بود میانه‌ی آسمان لنگر انداخته بود. نسیم بوی دریا را به‌همراه داشت. مد کامل بود و قورباغه‌ها می‌خواندند. از روی سد گلی کوتاه به‌طرفِ شط رفتم. میانه‌ی نخلستان صدای سوت‌زدن کسی را شنیدم. برگشتم. حمید بود که روی سد به‌دنبال من می‌آمد. ایستادم تا رسید. داشت چیزی می‌خورد. گفتم: «ها، رفتی خونه شام خوردی؟» همان‌طور که زنجیر کلیدش را می‌چرخاند، گفت: «نه. همین‌جوری دو تا لقمه کباب ورداشتم آوردم.»

نظرات کاربران در مورد کتاب سنگ و سپر

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید