بافندگان

Alternate Text
نام کتاب: بافندگان
نوبت چاپ: اول -۱۳۹۹
نام نویسنده: گرهارت هاوپتمان
نام مترجم: سارا رحمانی
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 214
دسته: نمايشنامه‌
نام انتشارات: افراز
قیمت: 90000
توضیحات

گرهارت هاوپتمان (1946 - 1862)، شاعر و نویسنده‌ی فقید آلمانی که به‌حق مهم‌ترین ادیب مکتب ناتورالیسم آلمان به شمار می‌آید، نخستین موفقیت‌های خود را وامدار درام‌های طبیعت‌گرایانه‌اش از جمله بافندگان است.

مهمترین وقایع اجتماعی و سیاسی دوران هاوپتمان در آثار وی بازتاب یافته‌اند، به‌ویژه آن دست از وقایعی که برای هم‌عصرانش دردناک و غم‌افزا بوده‌اند. ریشه‌های مذهبی، گرایش به افسانه و اسطوره که در روح طبیعت
بازتاب یافته، ستایش طبیعت و سرشت مردم عامی و اعتقاد به بنیادهای اولیه و حیاتی که زندگی و سرنوشت را رقم می‌زنند، دستمایه و جان کلام آثار اویند. آثار هاوپتمان از جهت گوناگونی و تنوع از غنای خاصی برخوردارند،
از نمایشنامه و رمان گرفته تا دیوان اشعار، شرح‌حال و غیره. اما شهرت جهانی هاوپتمان به‌ویژه به‌سبب درام‌های ادبی اوست.
بافندگان، اثر برجسته‌ی گرهارت هاوپتمان، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی (1912)، به انضمام سه جایزه‌ی ادبی گریلپارتسر و جایزه‌ی شیلر است. این اثر مردمی، نویسنده‌اش را به کسب مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه‌های معتبر جهان و دریافت نشان‌ها و جوایز فراوان نائل ساخته است. با این‌همه، نمایشنامه‌ی بافندگان
وجهی دوگانه به‌عنوان درام ترحم‌برانگیز و اثری اجتماعی- انقلابی داشته و از همان آغاز انتشار (1892) و با رفتن آن به‌روی صحنه‌ی تئاتر، در آلمان و سایر کشورهای غربی، بارها با سانسور و قطع نمایش روبه‌رو شده
است. این نمایشنامه با داشتن حدود پنجاه شخصیت )ناهمسان(، در زمره‌ی آثار بسیار غنی از تیپ‌ها و اشخاص مختلف است. گرچه بافندگان نخستین نمونه‌ی نمایشنامه‌ی اجتماعی در آلمان نیست، اما بی‌شک با فاصله‌ای بسیار چشم‌گیر، مهمترین اثر ناتورالیستی این دوره میباشد که هاوپتمان در آن کشاکش اجتماعی و طبقات قرن 19 م. را با لحنی هنرمندانه بیان کرده است.
 
📚 برشی از کتاب:
 
باومرت پیر:  خب می‌خوایم امیدوار باشیم که تو برامون خوشبختی می‌آری. حالا ممکنه ما هم یه کم باهات بنوشیم؟
یگر:  خب البته، پدر باومرت، و اگه همه می‌خوان، بازم هست [یک سکه روی میز می‌گذارد]
آنزرگه: [با حیرتی ابلهانه و نیشخندزنان] آه، خدایا، خدایا، این‌جا چه خبره ... اون‌جا صدای جلزولز گوشت کبابی می‌‌آد، این‌جا یه بطری کنیاک رو میزه [از بطری می‌نوشد] باید زندگی کرد موریتس! خب آره آره! خب نه نه! [از حالا به بعد بطری عرق دست‌به‌دست می‌گردد]
باومرت پیر:  نمی‌شد حداقل روزای مقدس همیشه یه تیکه گوشت کبابی داشته باشیم، درسته که آدم روزها و سال‌ها رنگ گوشت رو هم نبینه؟ خب باید صبر کرد تا دوباره یه سگ ازین‌ورا رد شه مث اونی که چار هفته پیش اومد و اینم خیلی تو زندگی پیش نمی‌‌آد.
آنزرگه : آمیئن رو قربونی کردی؟
باومرت پیر: اگَرَم می‌ذاشتیم پاک گرسنگی بکشه که نمی‌شد.
آنزرگه:  خب آره آره، خب نه نه.
زن باومرت : خب اون یه سگ مهربون و سربه‌راه بود.
یگر:  شماها این طرفا همیشه این‌قدر حرص کباب این حیوونا رو می‌زنین؟ 
باومرت پیر:  یا عیسی، عیسی، اگه بخوریم و سیر نشیم چی.
زن باومرت:  خب آره آره، آخه یه تیکه گوشت که لازمه.
باومرت پیر: تو دیگه میلت به این جور چیزا نمی‌کشه؟ خب ولی بازم این‌جا کنارمون بمون موریتس؛ به‌زودی خودش رو این‌جا پیدا می‌کنه.

نظرات کاربران در مورد کتاب بافندگان

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید