مشتی خاک، همين!

Alternate Text
نام کتاب: مشتی خاک، همين!
نوبت چاپ: دوم - ۱۴۰۰
نام نویسنده: مینا احمدی
نام مترجم:
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 88
دسته: مجموعه داستان كوتاه
نام انتشارات: انتشارات افراز
قیمت: 40000
توضیحات

 

اتاق من

اتاق من هیچ پنجره‌ای رو به حیاط یا کوچه یا حتا حیاط خلوت ندارد. پنجره‌ی اتاق من با سیمان پوشانده شده، برای همین وقتی توی روز می‌خواهم چیزی بنویسم یا بخوانم باید لامپ زرد اتاق را که ازش هم متنفر هستم روشن کنم.

گاهی توی تاریکی چیز می‌نویسم ولی تازگی‌ها به‌خاطر همین کار چشم‌هایم ضعیف شده و باید عینک قاب کائوچویی‌ام را بزنم تا بخوانم و بنویسم. یک روز که من پنجره‌ي اتاقم را باز کرده بودم و نور کافی داخل اتاقم انباشته شده بود. مرد از این که نور زیاد چشمانش را می‌زد عصبانی شد و با سیمان پنجره‌ی من را بست. از آن روز به بعد دیگر اتاقم را دوست ندارم. حالا مرد به اتاق من پناه آورده و هر روز آنجا می‌خوابد. حتی آنجا غذا می‌خورد و همان‌جا تلفن می‌زند. بی‌آن‌که لامپ زرد را روشن کند.

از همان روز که مرد پنجره‌ی اتاق مرا با سیمان خفه کرد، آینه‌ی دیواری ترک بزرگی برداشت و از وسط دو نیم شد و من هر وقت جلوی آینه قرار می‌گیرم، تصویر را تکه‌شده می‌بینم. و وقتی به مرد می‌گویم آینه دوتکه شده او می‌گوید:

- نه این که سالم است، ببین تصویر من چقدر کامل وخوب است، حتماً تو دچار توهم شدی.

ولی من مطمئن‌ام آینه ترک برداشته، خودم هر روز می‌بینم ترکش بیشتر می‌شود و و صورتم را هر روز که می‌گذرد ترک‌دارتر نشان می‌دهد.

یادم هست که مادرم یک روز رازی را به من گفت:

روزی آینه‌ی دیواریِ اتاقم ترک برداشت و هر روز ترکش عمیق‌تر و بیشتر می‌شد و من صورتم را تکه‌تکه‌شده‌تر می‌دیدم.

من ترسیدم. وقتی مادرم این راز را به من گفت، وحشت‌زده و هراسان تا مدتی زیر پتوی نرم و نازکم پنهان شدم. آینه‌ی دیواری اتاق من امروز صبح روی زمین، روی فرش دست‌باف گل‌قرمز ریز‌ریز شده بود و من دیگر نتوانستم تصویر صورتم را توی آینه‌ی دیواریِ اتاقم ببینم. برای همین هم سعی کردم اتاقم را عوض کنم و با خودم حدس می‌زنم مرد از این موضوع عصبانی شود، به‌هر‌حال اتاق کوچک و تاریکم دیگر آینه هم ندارد و من دیگر نمی‌توانم تصویرم را ببینم.

 

نظرات کاربران در مورد کتاب مشتی خاک، همين!

سید رضا جلالی :
درود بر شما اثر زیبا و دلنشینی بود و از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم. از محتوای کتاب میشد به سختی ها و مشکلاتی که بانوان در جامعه و حتی خانواده دارند پی برد و داستان ها به طور جدی این مسئله رو پوشش داد. در هر صورت خیلی شیوا و ملموس بود متن این کتاب. برای نویسنده محترم سرکار خانم احمدی آرزوی توفیق روز افزون دارم و به امید اینکه کتاب های بیشتری رو با قلم ایشون ببینیم و بخونیم و لذت ببریم. سپاس فراوان
سید رضا جلالی :
درود بر شما اثر زیبا و دلنشینی بود و از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم. از محتوای کتاب میشد به سختی ها و مشکلاتی که بانوان در جامعه و حتی خانواده دارند پی برد و داستان ها به طور جدی این مسئله رو پوشش داد. در هر صورت خیلی شیوا و ملموس بود متن این کتاب. برای نویسنده محترم سرکار خانم احمدی آرزوی توفیق روز افزون دارم و به امید اینکه کتاب های بیشتری رو با قلم ایشون ببینیم و بخونیم و لذت ببریم. سپاس فراوان
سید رضا جلالی :
درود بر شما کتاب مشتی خاک، همین! رو مطالعه کردم. مجموعه داستان های جذاب که حول شخصیتی زنانه اتفاق میوفته و در واقع برداشتم از این اثر این بود که دغدغه ی نویسنده محترم سرکار خانم احمدی بیشتر بیان مشکلات و معضلات بانوان در جامعه بود که به زیبایی در قالب داستان های کوتاه بیان فرمودن. بنده لذت بردم از مطالعه ی این کتاب و ضمن تبریک به نویسنده محترم و ناشر این اثر برایتان آرزوی توفیق روز افزون دارم.
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید