Details
... چیزی در من شکسته بود. نمیدانستم چهچیزی، ولی هرچه که بود، هرگز در من جوش نخورد و درست نشد. تصویر آن مرد خپله توی سرم مثل شبح یک خرس سیاه، هی باد میکرد و بزرگتر میشد، تا آنجا که همهچیز را از فشار هیکلش لهولورده میکرد، همهچیز را، من و آن سه تا آقای مهربان و حتی خود پدرم را که تا آن روز بهنظرم قویترین مرد جهان بود...
1396/4/13 ساعت 16:32
24 * 7 We Are Online
This Site Has Been Updated Recently , Pelase Tell Us If There Is Problem
Tell:+9821: 66401585-66977166-66952853-66489097