Details
نویسنده رمان متفاوت سال 1389
مرتضی فخری:
آخرین لحظههای خلق گورکن فرارسیده است. خستگی بر پلکهایم ضرب میگیرد. کلیدهای رایانه سوت میکشند. با اینهمه زهرا، مهربانترین بانوی جهان، باز هم برایم چای میریزد...
- چرا نمینویسی، مرتضی؟...
- خستهام... و کمی... نیاز به... استراحت...
- بنویس!... بنویس مرد!... وقت بسیار خواهد بود، برای استراحت، زیر خروارها خاک!!!...
انگار راست میگوید...
- چای!... چایی دیگر برایم بریز، زهرا...
1396/4/13 ساعت 16:32
24 * 7 We Are Online
This Site Has Been Updated Recently , Pelase Tell Us If There Is Problem
Tell:+9821: 66401585-66977166-66952853-66489097