میخواهم کلاه از کوه برگیرم
و کج بنشینم به تقلیدِ درختان
چون ابرها به پشتم بنشینند
هیچ گذرنده چون من نیست
رنگباخته و بر درهها
خندان بهنام خویش
چون کج شوم و با درختان گیسو به آب دهم...
***
دههی چهل شمسی یکی از درخشانترین مقاطع شعر معاصر فارسی است. در این دهه، جریانها و موجهای زیادی مانند موج نو، شعر دیگر و شعر حجم از دل شعر نیمایی سربرآوردند. هوشنگ چالنگی ازجمله شاعرانی بود که در این دهه به شعر بیوزن موج نو گرایش پیدا کرد و بههمراه چند شاعر، گروه «شعر دیگر» را تشکیل دادند که بعدها هستهی نخستین «شعر حجم» شدند. آموختهها و آموزههای شعری چالنگی در دههی پنجاه سرمشق شاعران جوان مسجدسلیمان قرار گرفت و از پس آن و با حمایت پرشور منوچهر آتشی، موج ناب پا گرفت. چالنگی از زبانی ویژه در سرودههایش بهره گرفته است. شعرِ او، شعری موجز است. توجه به عناصر اقلیمی و طبیعت زادبوم خویش در سرودههایش جلوهای تازه به شعرهایش بخشیده است. بازآفرینی اسطوره در شمایلی تازه، فراروی از تقطیع نیمایی، تصویرهای فراواقعی، آشناییزدایی و استعارهگرایی از دیگر ویژگیهای شعری اوست...