پارک، یک ماه پیرتر شده است. گذر این یک ماه توی همه چیزش، حتی نیمکتها اثر باقی گذاشته است؛ نیمکتها حالا یک ماه بیشتر وزن خودشان را تحمل کردهاند و رنگپریدهتر و ریشهدارتر شدهاند. اولین نیمکت خالی را انتخاب نمیکنم. از اولین سهراه میگذرم. احساس میکنم پارک قدمهای مرا میشناسد. طنین یک چنین قدمهایی باید برای پارکها آشنا باشد؛ دو پا که ادامهی راه را به یکدیگر تعارف میکنند و قطعاً اگر توانایی قدم زدن نداشتند، میتوانستند دو درخت باشند در دو سمت مسیر!