Details
«تاريكي هايي براي پوشاندن به شب»
ببين اين همه خون دارد از من میرود و اين تازه يك چشمهاش است
بچرخانی زمين آغشته را روی خاك و بخواهی بزرگتر كنی قوارهی زمين را تا يك قدمیات
بدل شوی به جبهههای ديگری هواي سردت را ادامه دهي تا كمركشي كه سر نداریاش به مدارا و مداوا
اين همه سردسير را دوباره كوچ كنم به قشلاق تنی كه گردن گرفته خورشيد را بيايم دوباره درگذريم از اين همه اما اين آيا پايان است؟
1398/4/8 ساعت 14:22
24 * 7 We Are Online
This Site Has Been Updated Recently , Pelase Tell Us If There Is Problem
Tell:+9821: 66401585-66977166-66952853-66489097