پرواز

Alternate Text
نام کتاب: پرواز
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: شرمن الکسی
نام مترجم: سعید توانایی
شابک: 978-964-243-667-5
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 160
دسته: رمان
نام انتشارات: افراز
قیمت: 57000
توضیحات

 

مروری بر رمان «پرواز» نوشته‌ی شرمن الکسی

آخرین راه‌حل یک سرخپوست

 

 

یکی از بیست نویسنده‌ی برتر قرن بیستم؛ این جایگاهی است که مجله‌ی معتبر نیویورکر به شرمن الکسی، نویسنده‌ی سرخپوست آمریکایی، داده است. جامعه‌ی سرخپوستان آمریکا که با انواع و اقسام تحقیرها و تبعیض‌ها طی دهه‌ها و قرن‌های اخیر دست و پنجه نرم کرده، در شعرها و رمان‌های الکسی توانسته است صدای خود را پیدا کند و بازتاب دهد. الکسی کارش را با انتشار دو مجموعه‌ی شعر آغاز کرد و از همان ابتدا نشان داد که شاعر و نویسنده‌ای زبردست است، چنان‌که با انتشار این مجموعه‌ها توانست جایزه‌ی بسیار معتبر پن / فاکنر را به خانه ببرد. و این تازه آغاز مسیر دور و دراز و مؤفقیت‌آمیزی بود که او در سال‌های بعد در مقام نویسنده‌ای سرخپوست پشت سر گذاشت. رمان «رقص‌های جنگ» برای الکسی جایزه‌ی کتاب ملی را به ارمغان آورد و بعدتر جایزه‌ی یک عمر داستاورد ادبی پن / همینگوی نیز به او تعلق گرفت. رمان «پرواز» که با ترجمه‌ی سعید توانایی از سوی انتشارات افراز روانه‌ی بازار کتاب شده، همچون دیگر آثار نویسنده‌اش به مسائل و مشکلات ریز و درشتی می‌پردازد که سرخپوستان در جامعه‌ی آمریکا با آن روبه‌رو هستند. الکسی در این رمان که ۲۱ فصل دارد و در ۱۶۰ صفحه به نگارش درآمده، ماجرای پسربچه‌ی سرخپوست دورگه‌ای به نام زیتس را به روایت می‌کشد. زیتس به‌دلیل انزوا و تنهایی‌اش احساس می‌کند دیگران نسبت به او برتری دارند و همین فکرها او را وامی‌دارد دست به خشونت بزند. این‌گونه است که به‌زودی کاراکتر بسیار خشنی پیدا می‌کند و دست آخر در حمله‌ای مسلحانه به یک بانک کشته می‌شود. الکسی مسائلی چون نژادپرستی، تبعیض و خشونت را در کانون رمان خود قرار می‌دهد و نقبی به درون دنیای نوجوانان می‌زند تا ماحصل کارش رمانی گیرا و در عین حال تکان‌دهنده از آب دربیاید. با هم فرازی از رمان «پرواز» را می‌خوانیم:

 

یه بار یه مددکار اجتماعی زن که یه عینک آبی با راه‌راه سبز و یه شلوار مشکی خوشگل پوشیده بود، بهم گفت حس شهروندی‌م رشد نکرده. گفت: «همه‌ش به همین رسم و رسوم‌هاست. مثلاً می‌دونی چه‌جوری کراوات گره بزنی؟»

گفتم: «نه.»

«می‌دونی چه‌جوری باید یه جفت کفشو برق بندازی؟»

گفتم: «نه.»

«وقتی تو شهر دور می‌زنی، چَن تا مرد می‌بینی که کراوات زده‌ن و کفشاشون برق می‌زنه؟»

«خب خیلی‌.»

«صدها مرد، درسته؟»

«مطمئناً.»

«هزاران نفر تو سیاتل، هزاران نفر تو شهرهای دیگه و صدهاهزار نفر تو سراسر کشور.»

«خب که چی؟»

با دل‌سوزی زل زده بهم: «خب یعنی فکر نمی‌کنی اینا به دردت بخوره؟»

از دل‌سوزی متنفرم. گفتم: «مزخرفه.»

گفت: «چی مزخرفه؟»

بهش خندیدم. متنفرم وقتی مددکارای اجتماعی برای این‌که نشون بدن چِقد با فرهنگ کوچه‌خیابون و جوونا آشنان، فحش می‌دن.

 

 

خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com

 

نظرات کاربران در مورد کتاب پرواز

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید