یوکاستا

Alternate Text
نام کتاب: یوکاستا
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: ساندرا پرلمن
نام مترجم: مرضیه صادقی نسب
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 69
دسته: نمايشنامه‌
نام انتشارات: انتشارات افراز
قیمت: 33000
توضیحات

 

روایت فمینیستی ادیپ شهریار

اسطوره‌ی ادیپ شهریار را همه از بر دارند. همه می‌دانند که ادیپ چه سرنوشت شومی داشته است. همه از سرگذشت مردی سخن می‌گویند که با زنی ازدواج کرد و درآمیخت، بدون آن‌که خبر داشته باشد آن زن مادر اوست. با همه‌ی این‌ها کمتر کسی نام آن زن، نام مادر ادیپ را به‌خاطر می‌آورد. همواره صحبت از سرنوشت ادیپ و نه مادر او در میان است. این همان نکته‌ای است که ساندرا پرلمن را به نگارش نمایشنامه‌ی «یوکاستا» واداشته است. یک‌روز پرلمن در حالی که داشت نسخه‌ی قدیمی ادیپ را که متعلق به دوران کالجش بود، بازخوانی می‌کرد، با موضوع شگفت‌انگیزی روبه‌رو شد. او دریافت که هیچ یادداشتی درباره‌ی یوکاستا، مادر ادیپ، در آن دفتر قدیمی وجود ندارد. گویی وقتی خودش به کالج می‌رفت، مادر ادیپ هیچ اهمیتی برای او نداشت. جالب این‌که استادش در کالج نیز کوچک‌ترین حرفی درباره‌ی شخصیت یوکاستا به زبان نیاورده بود، یا دست‌کم پرلمن چیزی در این باره به خاطر نمی‌آورد. خلاصه پرلمن متوجه می‌شود که یوکاستا نه‌فقط در روزگار خود، که بعدتر در ادبیات و طی سده‌های طولانی شخصیتی نامرئی بوده و توجه چندانی را به خود جلب نمی‌کرده است. همین می‌شود که دست به تحقیقات گسترده‌ای درباره‌ی شخصیت یوکاستا می‌زند. حاصل چنین تلاشی نمایشنامه‌ی «یوکاستا» می‌شود که با ترجمه‌ی مرضیه صادقی‌نسب از سوی انتشارات افراز منتشر شده است. این نمایشنامه، چنان‌که همین توضیحات اندک نیز بیش‌و‌کم آشکار کرده، نتیجه‌ی رویکردی فمینیستی به اسطوره‌ی ادیپ شهریار است. صادقی‌نسب در مقدمه‌ی خود بر این ترجمه که ضمن آن مصاحبه‌ای نیز با پرلمن انجام داده، می‌نویسد: «یوکاستای عاشق در "ادیپ شهریار" ِ سوفوکل از سایه‌ی اسطوره‌ای پا فراتر گذاشته و مرکز صحنه‌ی نمایش پرلمن را به خود اختصاص می‌دهد. در نمایش سوفوکل همسر ادیپ آن‌قدر پیر هست که بتواند مادرش باشد، اما در نسخه‌ی داستانی پرلمن، ملکه هنوز در بهار جوانی است (نخستین‌بار در سن چهارده‌سالگی با لایوس ازدواج کرده است). با هم پاره‌ای از نمایشنامه‌ی «یوکاستا» را می‌خوانیم:

ایسمنه                    منطقی در ازدواج وجود ندارد، فقدان عشق. دعا می‌کنم کسی را که عاشق این نوع زندگی باشد بیابی.

یوکاستا                  لایوس دو برابر سن مرا داشت.

ایسمنه                   مردان هیچ‌وقت پیر نیستند و ما هیچ‌وقت جوان نیستیم.

یوکاستا                 پیش از لایوس هیچ مردی را نمی‌شناختم. تو از این مسأله مطمئن بودی.

ایسمنه                  مطمئن بودم که تو توانایی ملکه‌شدن را داری. آن روزها باید به تو می‌گفتم که چه توقعاتی داشته باشی. اما حالا تلاش می‌کنم که بگویم.

یوکاستا                 باید از ملینا می‌پرسیدم که چه توقعاتی باید داشته باشم.

ایسمنه                  ملینا برای من هم معلم خوبی بود.

یوکاستا                 او به تو یاد داد که چگونه پسرت را بکشی؟

 

خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com 

نظرات کاربران در مورد کتاب یوکاستا

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید