دختران مهتاب

Alternate Text
نام کتاب: دختران مهتاب
نوبت چاپ: دوم- ۱۴۰۰
نام نویسنده: جوخه الحارثی
نام مترجم: نرگس بیگدلی
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 226
دسته: رمان
نام انتشارات: انتشارات افراز
قیمت: 120000
توضیحات

 

«جوخه الحارثی» را باید یک آغاز دانست.
این نویسنده و استاد دانشگاهِ متولد ۱۹۷۸ در عمان، نخستین نویسنده‌ی زن عرب است که برنده‌ی جایزه‌ی ادبی معتبر "من‌بوکر" شده است. الحارثی که دکترای خود در رشته ادبیات عرب را از دانشگاه ادینبورگ دریافت کرده است و در حال حاضر در کشور خودش، ادبیات‌ عرب تدریس می‌کند، نخستین نویسنده‌ی عمانی است که آثارش به انگلیسی ترجمه می‌شوند. داستان‌های او به آلمانی، ایتالیایی، کره‌ای و صربی نیز ترجمه شده‌اند. الحارثی جایزه‌ی من‌بوکر را به خاطر رمان خارق‌العاده خود به نام «دختران مهتاب» (سیدات القمر) به خود اختصاص داد. این رمان، روایتی از زندگی سه خواهر به نام‌های میا، اسما و خوله در روستای العوافیِ عمان است که در دوره‌ی استعمار در جامعه عمان زندگی می‌کنند. این سه خواهر شاهد تحولات اجتماعی عمان با پیچیدگی‌های خاص خود در دوران پسااستعماری هستند؛ کشوری سنتی که داشتن برده تا ۵۰ سال پیش در آن رایج بود، ناگهان به کشوری امروزین، تغییر می‌یابد.اما این سه خواهر و جامعه‌ی‌شان در پارادوکسی از جنس سنت و مدرنسیم قرار می‌گیرند.
در این رمان گذشته و حال و آینده مدام در حال جابه‌جا شدن هستند. شخصیت‌پردازی‌ها و تعدد اصوات، این امکان را برای خواننده به وجود می‌آورد که هر حادثه را از چندین زاویه‌ی مختلف ببیند و هر بار به چیز تازه‌ای دست پیدا کند. مسائلی که در این رمان مورد چالش قرار می‌گیرند از آن دست دغدغه‌هایی هستند که هر زن و مردی در خاورمیانه آنها را لمس کرده و حتا با آنها درگیر شده است. این رمان این امکان را فراهم می‌کند که خودمان و مسائل فرهنگی و اجتماعی‌مان را در شخصیت‌های رمان پیدا کنیم و از فضایی بیرونی به خودمان و درون‌مان بنگریم.

 

 

 

لب‌های پدرم سیاه و ابروهایش در هم فرورفته و آشفته بود و قطره‌های ریز آب دهانش به بیرون می‌جهید و فریاد می‌زد: «پسر، سنجرِ دزد رو به ستون شرقی بستی؟» دستش را گرفتم و بوسیدم، مرا به عقب هل داد. «پدر حکومت برده‌ها رو آزاد کرده و سنجر... حکومت پدر...» انگار بالاخره صدایم را شنید و غرید: «به حکومت چه ربطی داره؟ سنجر برده‌ی منه. برده‌ی حکومت نیست که حکومت آزادش کنه. من به بیست قرش نقره مادرش ظریفه رو خریدم و بهش غذا دادم، وقتی گونی برنج صد قرش نقره بود. هیچ شک و شبهه‌ای نیست که کلی پول بابتش دادم. آه ای ظریفه، ظریفه‌ی شیرین، ظریفه‌ی لطیف، اما مغرور شد و کفران نعمت کرد و شوهرش دادم به حبیب و این سنجر دزد به‌دنیا آمد، چه ربطی به حکومت داره؟ اون برده‌ی منه، چطور سفر می‌ره و از من اجازه نمی‌گیره؟ چطور پسر؟» وقتی بدنش شروع به لرزش می‌کرد و سیل عرق از گردن و سینه‌اش جاری می‌شد با دستمال آبی که همیشه از میخِ در آویزان بود عرقش را پاک می‌کردم.

نظرات کاربران در مورد کتاب دختران مهتاب

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید