مارش پیروزی (و دو نمایشنامه‌ی دیگر) / آروین - ۳

نام کتاب: مارش پیروزی (و دو نمایشنامه‌ی دیگر) / آروین - ۳

نوبت چاپ: دوم - ۱۴۰۰

نام نویسنده: بهزاد صدیقی

نام مترجم:

شابک:

تیراژ:

تعداد صفحات: 83

دسته: نمايشنامه‌

نام انتشارات: انتشارات افراز

قیمت: 40000

توضیحات

صدای عافيت: [حرفَ‌ش را قطع می‌کند.] نه الآن دیگه دیر شده، اما هیچ اشکالی نداره... من به ‌طور خلاصه نظر جمع رو به شما اعلام می‌کنم... اين‌جا همه متفق‌القول از تکنيک داستان‌نويسی شما تعريف کردن.

پری: منظورتون کی‌یان؟

صدای عافيت: اعضای شورا. قصه‌های شما تکنيک فوق‌العاده خوبی دارن. شما خيلی خوب تونستيد دیده‌هاتون از روزای جنگ رو، تو داستاناتون منعکس کنيد. من اين نگاه واقع‌گرايانه‌ی شما رو تحسين می‌کنم.

پری: متشکرم.

صدای عافيت: اما بايد به شما بگم که الآن ذائقه‌ی مردم تغییر کرده. مردم دوست دارن داستان‌های شاد بخونن. نوشته‌های شما خيلی تلخه، اما اگه شما بتونين يه کمی رنگ و لعاب شادی به اونا بدين، يه چيزی که هم اونا رو سرگرم کنه و هم شاد، خيلی خوب می‌شه.

پری: [با لحنی عصبانی.] من نمی‌دونم شما ناشرا از جون نویسنده‌ها چی می‌خواين؟! آقای عافيت شما از من دعوت کردين بيام به جلسه تا اينا رو بِهِم بگين؟! همون به‌تر که زنگ زدين...

صدای عافيت: ولی خانم مشرقی ناراحت نشين!... من که...

پری: [حرف او را قطع می‌کند.] بينيد آقای عافيت!... [با تحکم] من نمی‌تونم قصه‌های شاد بنويسم... [با عصبانيت] من نمی‌تونم به اون چيزی که شما می‌خواين، فکر کنم [عصبانی‌تر] بابا من خودم فکر دارم، سوژه دارم... ببينم اصلن مگه جنگ هم شاد می‌شه؟ آخه مگه می‌شه يه قصه‌ی جنگی شاد نوشت که سربازاش خوش‌حال باشن؟! من نمی‌فهمم چه‌طور می‌شه ارزش آدمايی که دارن از مملکت‌شون دفاع می‌کنن رو فراموش کرد؟! بابا من دلَ‌م می‌خواد قصه‌ی خودم رو بنويسم!

[پری با عصبانيت گوشی را روی تلفن می‌گذارد.]