بادبزن *

Alternate Text
نام کتاب: بادبزن *
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: کارلو گولدونی
نام مترجم: عباس‌علی عزتی
شابک: 978-964-243-945-4
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 120
دسته: نمايشنامه‌
نام انتشارات: افراز
قیمت: 72000
توضیحات

مروری بر نمایشنامه‌ی «بادبزن» نوشته‌ی کارلو گولدونی

وقتی کمِدی جواب می‌دهد...

 

ایتالیا را اغلب به‌عنوان مهد رنسانس و خاستگاه فرهنگ و هنر مدرن می‌شناسند، این فقط یک روی سکه است. این نکته را نباید از یاد برد که برای چند قرن این کشور در میان حکومت‌های محلی مختلف تقسیم شده بود. این حکومت‌های محلی به‌پشتوانه‌ی یکی از دول اروپایی حکم می‌راندند و مطلقاً با یکدیگر ارتباطی نداشتند. تنها نویسندگان و روشنفکران ایتالیایی بودند که خاطره‌ی ملی خود را در زبانی مشترک حفظ می‌کردند و می‌کوشیدند بار دیگر وحدت سرزمینی را به کشور خود بازگرداندند. کارلو گولدونی یکی از چهره‌های تأثیرگذار در این جنبش فرهنگی در قرن هجدهم بود. او در روزگاری که کمدیا دل‌آرته شیوه‌ی تئاتری مسلط در ایتالیا به حساب می‌آمد، کوشید اصول و ضوابط آن را به‌شکلی دگرگون کند که قادر به پاسخگویی به نیازهای زمانه باشد. حاصل این کوشش‌ها ۳۰۶ اثر هنری است که از او برجای مانده است: ۹ تراژدی، ۱۶ تراژدی‌کمدی، ۱۳۷ کمدی، ۵۷ طرح برای کمدی بداهه، ۱۳ لیبرتو برای اپرای جدی و ۴۹ تا برای اپرای کمدی، ۲ نمایش مذهبی، ۲۰ میان‌پرده، ۳ فارس و ۳ جلد خاطرات. «بادبزن» که با ترجمه‌ی عباس‌علی عزتی از سوی انتشارات افراز در سری «نمایشنامه‌های برتر جهان» منتشر شده، یکی از مهم‌ترین کمدی‌های گولدونی به حساب می‌آید. عزتی این نمایشنامه را از ایتالیایی به فارسی برگردانده و مقدمه‌ای مفصل، خواندنی و آموزنده نیز بر آن نوشته تا مخاطب ایرانی با زمینه‌ی تاریخی زندگی و آثار گولدونی و ایده‌های تئاتری او آشنا شود، از جمله این‌که می‌نویسد: «گولدونی پا فراتر گذاشت و اصلاح خود را متوجه نتیجه‌ی کمدی نیز ساخت: "تماشاگران نباید از بالکن به تئاتر تف بیندازند... نباید همهمه کنند و سوت بزنند" و چیزهایی از این قبیل. او همچنین به رویه‌ی دیگری در آثار نمایشنامه‌نویسان خرده می‌گرفت و می‌گفت: "نیش انتقادی کمدی باید متوجه عیب‌ها باشد، نه دارندگان و حاملان آن‌ها. انتقاد نباید به ساتیر (هجو) تبدیل شود."» با هم پاره‌ای از کمدی «بادبزن» را می‌خوانیم:

 

 

جلترودا به دم در خانه می‌آید.

سوزانا                      [به کاندیدا] اوه، اون‌جا رو، عمه‌جونت.

کاندیدا                     [به سوزانا] تو رو خدا چیزی بهش نگی.

سوزانا                     نگران نباش. [با خود] می‌خواست ازم قایم کنه. دنده‌ش نرم، می‌خواست راستشو بهم بگه.

جلترودا                    تو این‌جا چه‌کار می‌کنی؟ [کاندیدا و سوزانا بلند می‌شوند]

سوزانا                     به من لطف داشته اومده کمی اختلاط کنیم.

کاندیدا                     اومدم ببینم شب‌کلاه داره یا نه؟

سوزانا                     درسته، شب‌کلاه می‌خواد. اوه، نگرانش نباشین، این‌جا کسی مزاحمش نمی‌شه، می‌بینین که پرنده پر نمی‌زنه.

جلترودا                    تو نمی‌خواد توجیه کنی سوزانا.

سوزانا                     من آدم محتاطی‌ام خانم، حواسم هست.

جلترودا                   چرا به من نگفتی کلاه‌شب لازم داری؟

کاندیدا                     شما توی اتاق خودتون مشغول نوشتن بودین، نخواستم مزاحم بشم.

 

 

خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com

نظرات کاربران در مورد کتاب بادبزن *

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید