سی‌سال با «خاطرات تن»

یادداشتی در مورد «خاطرات تن» اثر احلام مستغانمی و ترجمه‌ی رضا عامری؛ منتشر شده در روزنامه "آرمان امروز"
سی‌سال با «خاطرات تن»

فاطیما احمدی

 

احلام مستغانمی(1953-) دختر رهبر انقلابی الجزایر، محمد الشریف مستغانمی از شناخته‌شده‌ترین نویسنده‌های عرب است که نامش از مرزهای کشورهای عربی فراتر رفته و کتاب‌هایش به سایر زبان‌ها از جمله انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، چینی، كردی و... ترجمه شده است.

«خاطرات تن»(ترجمه فارسی: رضا عامری، نشر افراز) را شاید بتوان مهم‌ترین اثر مستغانمی دانست. این رمان در سال 1993 منتشر شد و تا به امروز که حدود سه‌دهه از انتشار آن می‌گذرد، همچنان منتشر می‌شود، خوانده می‌شود، نقد می‌شود؛ به‌طوری‌که به فهرست صد رمان برتر جهان عرب راه یافته است و منتقدان عرب، از آن به‌عنوان بهترین رمان دهه نود جهان عرب و یکی از بهترین رمان‌های قرن بیستم یاد می‌کنند.

«خاطرت تن» از زمان انتشارش تا به امروز موفقیت‌های چشم‌گیری به دست آورده است. از جمله: این رمان در سال 1998 جایزه نجیب محفوظ موسوم به گنکور عربی را از آن خود کرد و پیش از آن نیز جایزه «نور» به‌عنوان برترین اثر عربی زنانه در جهان عرب. همچنین مدارس و دانشگاه‌های متعددی در نقاط مختلف جهان(دانشگاه‌های سوربن پاریس، لیون، مریلند واشنگتن، امان، الجزیره و سن‌ژوزف بیروت و دانشگاه‌های آمریکایی بیروت و قاهره، و نیز دوره آموزشی متوسطه در لبنان) این رمان را در فهرست منابع درسی خود قرار داده‌اند.

نجیب محفوظ بزرگ‌ترین نویسنده جهان عرب و برنده جایزه نوبل ادبیات 1988، «خاطرات تن» را رمانی زیبا توصیف کرد و گفت که: «از خواندن این رمان لذت بردم.» همچنین از زمان انتشار این رمان تاکنون، نقدهای بسیاری در نشریات عرب‌زبان و انگلیسی‌زبان و دیگر زبان‌ها در ستایش این رمان نوشته شده، که نشان‌دهنده اهمیت این رمان نه‌تنها در جهان عرب که در جهان ادبیات است.

«خاطرات تن» این‌گونه آغاز می‌شود:

هنوز حرف‌های آن روزت را به خاطر دارم:

«رخداد زندگی ما، عشق بود و آنچه اتفاق نیفتاد، ادبیات بود.»

و امروز، بعد از آنکه همه‌چیز به پایان رسیده، می‌توانم بگویم: درد ما گوارای ادبیات باد. چقدر بزرگ است وسعت چیزهایی که اتفاق نیفتاد. چیزهایی که امروز می‌توان چندین کتاب در مورد آنها نوشت.

و تبریک به عشق هم...

چه زیباست آنچه برای ما اتفاق افتاد... چه زیباست آنچه اتفاق نیفتاد... و چه زیباست آنچه اتفاق نخواهد افتاد.

تا امروز فکر می‌کردم که امکان نوشتن درباره زندگی‌مان وجود ندارد، مگر زمانی‌که از آن شفا پیدا کنم، یعنی زمانی که بتوانیم زخم‌های قدیمی را با قلم لمس کنیم، بی‌آنکه دوباره اندوهگین شویم. زمانی که بتوانیم بدون دلتنگی، بدون جنون و بی‌هیچ کینه‌ای، پشت سرمان را نگاه کنیم.

واقعا این امکان وجود دارد؟

ما از حافظه‌مان شفا نمی‌یابیم.

برای همین است می‌نویسیم؛ برای همین است که نقاشی می‌کنیم و برای همین است که بعضی‌هامان می‌میریم.

«قهوه می‌خوری؟»

صدای پنهان عتیقه را می‌شنوم، انگار از کسی غیر از من پرسیده باشد. بی‌زبان، عذرخواهی می‌کند، به‌خاطر غمی که چند روز است روی چهره‌‌ام نشسته و نتوانسته‌ام از خودم دورش کنم.

صدایم، یاری‌ام نمی‌کند...

بیرون می‌رود و لحظه‌ای بعد، با سینی مسی بزرگی که روی آن یک قوری و دو فنجان و یک شکرپاش و گلابدان و ظرف شیرینی گذاشته، بازمی‌گردد.

در شهرهای دیگر، معمولا قهوه را آماده در فنجان می‌آورند و کنارش هم قاشقی و حبه‌قندی.

اما قسطنطنیه شهری است که از خلاصه‌کردن چیزها بدش می‌آید.

شهری که همه‌چیز را تک‌ و بی‌همتا می‌خواهد، همه لباس‌هایش را باهم می‌پوشد و هرچه می‌داند، به زبان می‌آورد.

برای همین است که اندوه هم در این شهر، یک ضیافت است.

ورق‌کاغذهای پراکنده در برابرم را جمع‌وجور می‌کنم تا جایی برای فنجان قهوه باز کنم؛ انگار می‌خواهم برای تو جایی آماده کنم.

بعضی از ورق‌ها دست‌نوشته‌هایی قدیمی‌اند و بقیه‌شان ورق‌های سفیدی که چندین روز است منتظر برخی کلمات‌اند فقط، تا زندگی در آنها روان شود و از کاغذ به روزهای بسیار بدل شوند.

فقط کلمات‌اند که می‌توانم با آنها از سکوت بگذرم و به ساحت کلام بروم؛ از خاطرات به سوی فراموشی...

«خاطرات تن» نخستین رمانی است كه نویسنده‌ای از الجزایر(نویسنده‌های الجریزای معمولا به فرانسه می‌نویسند) آن را به زبان عربی نوشته و توانسته به پرفروش‌ترین كتاب، در زمان خودش تبدیل شود، برای مثال این رمان در کشوری مثل لبنان بیش از سی‌بار تجدید چاپ شده است.

«خاطرات تن» رمانی با ماجراهایی مردانه است توسط نویسنده‌ای زن؛ هرچند مستغانمی در لابه‌لای سطور كتاب، توصیفاتی از دنیای زنان آورده است. مستغانمی در این رمان، سختی‌های دوران استعمار الجزایر را از نگاه قربانیان آن به تصویر می‌كشد. او تمامی دشواری‌های جنگ و دخالت‌های بیگانگان را در خلال حوادثی عاطفی و با جریان سیال ذهن توصیف می‌كند. در این اثر پیش از هر چیز، نوع روایت داستان به چشم می‌آید. روایتی كه در قسمت‌های زیادی از آن راوی داستان، به عقب بازمی‌گردد و خاطراتش را مروری چندباره می‌كند. مردی كه با دیدن كوچك‌ترین چیزها، یاد حوادث گذشته و ناامیدی‌های حال می‌افتد. جانبازی كه كشور و خانواده‌اش را به یاد آورده و در افكار خود غرق می‌شود.

در «خاطرات تن» احلام مستغانمی یک راوی مرد را برای داستانش برگزیده و ماجراها و فضاهای داستان را با نگاهی مردانه و البته ذهنی زنانه توصیف می‌كند؛ موضوعی كه مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفته است. در بخش‌های مختلف این رمان، راوی مذكر داستان، از دنیای زنان و طرز تفكراتشان می‌گوید و احساساتش را نسبت به معشوق بیان می‌كند.

لینک خبر :https://bit.ly/2XOhCRs