زاهد بارخدا در گفت‌وگو با آرمان ملی: حرفه‌ای‌ترین و آگاه‌ترین مخاطب خودِ ادبیات است

زاهد بارخدا (۱۳۶۲ - مریوان) نویسنده‌ای تجربه‌گرا است که از عناوین کتاب‌هایش هم می‌توان به آن پی بُرد: «ط» و «او». رمان کوتاه «ط» در سال ۹۷ از سوی نشر افراز منتشر شد.
زاهد بارخدا در گفت‌وگو با آرمان ملی: حرفه‌ای‌ترین و آگاه‌ترین مخاطب خودِ ادبیات است
 
سمیرا سهرابی/روزنامه‌نگار و داستان‌نویس/آرمان ملی - گروه ادبیات و کتاب:
 
 
زاهد بارخدا (۱۳۶۲ - مریوان) نویسنده‌ای تجربه‌گرا است که از عناوین کتاب‌هایش هم می‌توان به آن پی بُرد: «ط» و «او». رمان کوتاه «ط» در سال ۹۷ از سوی نشر افراز منتشر شد. این رمان در جایزه مهرگان ادب به‌دلیل انتخاب هوشمندانه کلمات و تطابق صورت و معنا به منظور کشف جهانی دور از عادت، پیوند اثر با ریشه‌های زیست‌شناختی انسان و تفسیرپذیری بر اساس گفتمان ناشی از در‌خودماندگی (اوتیسم)، ایجاد فضایی بیناژانری به منظور تغییر شناخت مخاطب نسبت به امری در حاشیه، خلق اثری شعرگونه، متفاوت و نوآور با بهره‌گیری از صنایع بیانی، به‌عنوان دومین رمان تقدیرشده انتخاب شد. «ط» درباره مردی ۳۰ ‌ساله است که حاصل ازدواج زن و مردی است که در بمباران شیمیایی با گاز خردل دچار مسمومیت شده‌اند. بر اثر همین مسمومیت نوزاد به صورت طبیعی به دنیا نمی‌آید و به بیماری اوتیسم مبتلا می‌شود. «او» رمان بعدی بارخدا از سوی نشر روزبهان در سال جاری منتشر شد: زن و مردی همدیگر را ملاقات می‌کنند و مکالمه شکل می‌گیرد. هردو سعی می‌کنند چیزی را پنهان کنند. زن در تردید برای بیان گذشته و مرد در تلاش برای انکار آن. آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با زاهد بارخدا به‌مناسبت‌ انتشار این دو کتاب است.
رمان اول و موفقيت در جايزه مهرگان ادب؛ اين جايزه چيزي را در مسير داستان‌نويسي‌تان تغيير داد؟ همين سوال را در مورد بازخورهايي که نسبت به «ط» دريافت کرديد هم دارم که آيا باعث شد چيزي در کتاب بعديتان («او») را نسبت به اين بازخوردها تغيير دهيد؟
 
از کارکردهاي جوايز ادبي مي‌توان به بهترديده‌‌شدن کتاب‌ها اشاره کرد. البته بستگي به آن جايزه و ميزان محبوبيت و ارزشمندي‌اش ميان منتقدان و اهل قلم دارد. از آنجا که «ط» کتاب اول بنده بود، و هر کتاب اولي معمولا مدت زماني براي شناختن خود به جامعه‌ ادبي نياز دارد، کمک کرد تا خوانندگان جدي‌تري پيدا کند. «ط» با تاخيري چندساله منتشر شد. قبل از چاپِ نسخه‌ کاغذي‌اش نوشتن «او» تمام شده بود و سرانجام چندماه قبل از اعلام فهرست نهايي جايزه‌ مهرگان چاپ شد.
 
جهان و زبان داستاني‌اي که سراغش مي‌رويد و به آن مي‌پردازيد طيف خاصي از مخاطبان را مي‌طلبد؛ زمان نوشتن هم به مخاطب خاصي فکر مي‌کنيد و براي او مي‌نويسيدیا اساسا چيزي به‌ نام مخاطب ايده‌آل براي کتاب‌هايتان متصور نمي‌شويد؟
 
براي من حرفه‌اي‌ترين و آگاه‌ترين مخاطب، خودِ ادبيات است. وقتي مي‌نويسم خودم را در برابر تاريخي مي‌بينم که ژانر رمان از سر گذرانده است. بسته به ايده‌اي که در ذهن دارم مدتي را با زبان و لحن درگير مي‌شوم تا رفتارِ مناسبِ زبان در پرداخت ايده را پيدا کنم. مخاطب را از نگاهي ديگر مي‌توان انتظار براي پاسخیا روشن‌شدن سوالي در نظر گرفت که ضرورتِ هستي کتاب بر اساس آن پايه‌ريزي شده است. از اين‌رو به‌هنگام نوشتن غافل نيستم کجا و کي زندگي مي‌کنم. ادبيات و نوشتن عرصه تجربه ا‌ست. تجربه قدرت و فرصت انديشيدن مي‌دهد. به‌وقت نوشتن نويسنده بايد به تاريخ بيروني اثر آگاهي و توجه داشته باشد. اينکه ژانري که در آن تجربه‌ورزي مي‌کند چه تاريخي را پشت سر گذاشته، و چه امکاناتي در اختيار او قرار مي‌دهد، کجا مي‌تواند نسبت به ادبيات پيشين موضع بگيرد، کجا اجازه و فرصت نوآوري دارد، چه راه‌هاي نرفته‌اي هست. همه‌ اينها از ملالِ پروسه‌ خلق مي‌کاهد. عادت دارم چندماه بعد از ويرايش نهاييیک‌بار ديگر اثر را، اين‌بار به عنوان مخاطب، بخوانم. در کل مخاطبي را اگر در نظر داشته باشم خواننده‌ هُشياري است که در گفت‌وگو با متن به چيزي در کتاب مي‌رسد که براي منِ نويسنده هم تازه است. همان خواننده-مولفي که با خواندن مي‌نويسد، خلق مي‌کند.
 
در «ط»‌ بيشتر و در «او» کم‌وبيش، خود را نويسنده‌اي معرفي کرديد که اهل به چالش‌کشيدن است: به چالش‌کشيدن روايت، به چالش‌کشيدن شخصيت، زمان و... اين ميل به انتخاب نامعمول‌ها از کجا نشات مي‌گيرد؟
 
شايد از آنجا که هميشه دوست داشته‌ام در هر چيز صورت متضاد آن چيز را هم پيدا کنم و ببينم.یعني با زيرسوال‌بردن چيزي در پي پاسخ به چيستي آن باشم. اين بازي اگر آگاهانه صورت بگيرد خلقِ معنا مي‌کند. و معنا راهنمايي ا‌‌ست براي مساله‌ «شناخت» از زاويه‌اي متفاوت. ادبيات تجربي خوشايند من است. در اين‌گونه آثار خطاهاي احتمالي را مي‌توان بخشيد. به‌شرطي که زواياي تازه‌اي را آشکار کند و راه تازه‌اي در پيش گرفته باشد.
 
مکالمه در هردو داستانِ «ط» و «او» بارِ سنگيني بر دوش دارد، در «ط» تمام آنچه را که نياز است گفته شود از زبان فردي اوتيستيک مي‌خوانيم که وارد مکالمه با خود مي‌شود و در «او» فرآيند مکالمه زن و مرد داستان است که تعليق مي‌آفريند و داستان را پيش مي‌برد. گويي اين مکالمات براي از بين‌بردن از خودبيگانگي ا‌ست؛ چنان‌که اين شخصيت‌ها طي اين فرآيند و در پايان ديگر سر جاي اوليه خود نيستند، درواقع دگرگوني‌اي رخ داده که از همين گفت‌وگوها نشات گرفته. پس مي‌توان عامل پيشبرد داستان را گفت‌وگو تصور کرد؟
 
هر اثر ادبي و هنري را مي‌توان شکلي از گفت‌وگو دانست.یک نفر حتي به‌هنگام ديالوگ با ديگري به نحوي دارد با خودش گفت‌وگو مي‌کند. گفت‌وگو در هردو کتاب، کندوکاو در خود براي تبيين وضعيتي است که کاراکترها براي رسيدن به خودآگاهي به آن نياز دارند. در «ط»، گاه خودِ متن هم با خودش درگير مکالمه مي‌شود و زبان به عنوانیک کاراکتر ظاهر شده و رفتار مي‌کند. در «او» گفت‌وگوها مربوط به حياتِ ذهن است. جاري‌شدن زمان گذشته در اکنون. تلاقي دو زمان باهم. احضار گذشته براي رهايي از آن. البته پيشبرد داستان از طريق عوامل مختلفي صورت مي‌گيرد کهیکي از آنها ميزان شناختي است که از اين گفت‌وگوها حاصل مي‌شود.
 
زبان به‌خصوص در «ط» دچار جهش‌ها و دگرگوني‌هايي مي‌شود، به نظر مي‌رسد در پي آن با آفريدن وجوه تازه‌اي از طرح و شخصيت‌سازي، ساختار جديدي از زمان هم پديد مي‌آيد. درواقع زبان همه‌چيز را تحت الشعاع قرار مي‌دهد، مي‌توان به اين نتيجه رسيد که زبان کارکرد اصلي را در شکل‌گيري روايت دارد؟
 
ادبيات زبان را برهنه مي‌کند و از اين‌رو خواندن و نوشتن براي من تجربه‌ اروتيسم است. نوشتن همچون خواندن مي‌تواند قدم‌گذاشتن در ساحت امرِ اروتيک باشد. و اين به ميل‌دانست‌پذيري انسان اجازه مي‌دهد با نوشتن بخواند، و با خواندن بنويسد. من به زبان به عنوانیکي از کاراکترهاي رمان نگاه مي‌کنم. در «ط» تلاش کرده‌ام زبان را به عنوان «شخصيت»‌ پرداخت کنم. آنجاست که زبان به عنوانیکي از کاراکترهاي رمان نه‌تنها با متن که با خواننده هم وارد ديالوگ مي‌شود. انگار آگاه است که دارد به‌واسطه‌اش متني به سرانجام مي‌رسد. و با اين آگاهي است که از همه‌ عناصري که در خود و در اختيار دارد براي وقفه‌انداختنیا پيشبرد روايت استفاده مي‌کند. در «او» زبان انگار در زمان دم کشيده است. مکانیادآوري است. جملات به عکس‌هايي مي‌مانند که در آلبومي ورق مي‌خورند. کمتر با خودش درگير است. بدل شده است به مکان.
 
در داستان «او» خودِ ضمير او تبديل مي‌شود به بزرگ‌ترين تعليق داستان، در «ط» هم به چنين اويي اشاره مي‌شود، ضميري که نيست و درعين‌حال مي‌تواند هریک از همين شخصيت‌هاي حاضر باشد،یا حتيیک استعاره سيال؟
 
ضميرها وعده‌ ديدارند. هرکس مي‌تواند دریکي از آنها بنشيند، بخشي از خودش را در مواجه با کتاب به‌ياد آورد. رمانِ «او» کتاب فقدان و غيبت است. ضمير «او» ارجاع مي‌دهد به دور، حتي در تلفظ اين کلمه هم شکل جمع‌شدن لب‌ها «دوري» را تداعي مي‌کند. زبان براي بيانش تقريبا بدون حرکت مي‌ماند، کمي بايد جمع شود؛ کار لب‌هاست بيشتر.یک فاصله هميشه هست در رسيدن به «او». کتاب خوانشِ آن فاصله‌ است. «او» در فاصله‌ بين دو نفر ايستاده ا‌ست. ضميري که جنسيت ندارد. مي‌تواند مذکر باشدیا مونث. در «ط» اما ضميرها گويي دنبال ارجاعي بيروني براي خودشان هستند و مثل دال‌هايي شناور عمل مي‌کنند: «با من به کسي بيا. بهیک ضمير مشخص. از اين همه ضمير «گُم» نقش ويژه‌اي در تو دارد. (ط. ص 33).
 
به‌نظرتان روايت‌گري چطور با تغيير سرمشق‌هاي قصه‌گويي به دنبال راه‌هاي تازه براي توليدیا آفرينش معنا مي‌رود؟
 
رمان با کاوش در هستي بشري راه خودش را در پيش گرفته است. ازیک طرف دستآوردهاي علمي در دو قرن اخير ابعاد تازه‌اي از زيست، فيزيولوژيک و روان انسان در اختيار قرار داده است؛ به‌صورتي‌که مي‌توان به مفهومي تازه از انسان و مناسباتش با هستي دستیافت. و از طرف ديگر نويسنده‌ امروز با آگاهي از تمهيدات فراداستاني، در جهت شناختِ بيشتر ماهيت اين ژانر، خودِ داستان را هم گاه موضوع داستان کرده، و با نوشتن به مطالعه‌ي داستان مي‌پردازد. تغيير زاويه ديد از انسان به اشيا و فرآورده‌هايي که امروز انسان را تعريفکنند، و ظهور اسطوره‌هاي مدرن سرمشق‌هاي تازه‌اي جلو ديد انسان و داستان‌نويس قرار داده و به خلق آثاري منجر شده که نه موضع‌گرفتن نسبت به گذشته‌ انسان و آثار ادبي پيشين، که بنيانش بر اساس آينده‌اي است که در آن حتي فيزيولوژيک انسان هم دچار دگرگوني شده است.
 
در «او» به واسطه‌ سرکوب‌هاي سياسي و در «ط» به واسطه‌ جنگ، تاثير از اتفاقات مهم تاريخي و پايداري اين رخدادها تبديل به مساله‌اي پيچيده و تامل برانگيز مي‌شود که پيشينه داستان را شکل مي‌دهد و زمان حال را تحت سلطه درمي‌آورد.
 
در «ط» و «او» عناصر حاضر در رمان بر وقايعي دلالت دارند که در رمان به صورت عمدي کم‌رنگ نشان داده شده‌اند. رفتار با زبان در «ط» نه‌تنها مي‌تواند کنشي سياسي باشد که خودش تداعي جنگ است. با توجه به بيماري کاراکتر «ط»، در شکل روايي رمان سعي کرده‌ام با به چالش‌کشيدن شکل معمول روايت، و نيز استفاده از تمهيدات فراداستاني، ويراني روحي و رواني و جسمي کاراکتر آن را در ترکيب‌بندي جملات هم نشان بدهم. تاجايي‌که بيماري او به «زبانِ» رمان هم سرايت کند. اين شکل از برخورد با زبان را مي‌توان تلاش براي پرداخت و بازنمايي گفتار اوتيسم در ادبيات سنجيد و به عنوانیکي از امکانات زبان در روايت در نظر گرفت. با توجه به اينکهیکي از کاراکترهاي رمان زبان است، مي‌توان از زاويه‌اي ديگر هم به آن نگاه کرد. «ط» استعاره‌اي از ادبيات فارسي است. آن نظم‌گريزي، وسواس و آشوب در روايت، کنايه از تلاش، سردرگمي و گاه شکست نويسنده‌ فارسي‌زبان است، آن‌هم در گرو وضعيتي که نويسنده در جهت تطهير کتابش ارشاد مي‌شود. در «او» فداشدن دلباختگي به مثابه‌ امري سياسي خودنمايي مي‌کند. «او» از نسلي مي‌آيد که حالا زنان و مردان ميان‌سالي شده‌اند. دانشگاه براي آن نسل حکم کافه‌اي را داشت که در آن دو پوست، دو نگاه، دو صدا، به‌هم مي‌رسيدند، صداي هم را مي‌شنيدند؛ ویک صداي ديگر: صداي «ما». صدايي که به خيابان هم رسيد و جاري شد در اذهان روزنامه‌ها. نسلي که «تغيير» عشق اولش بود و در تحقق آن از مجراي دانشگاه، نگذاشتند عاشقي بکند.
 
تاويل‌پذيري چندجانبه‌ «ط» درهاي متفاوتي را به اين اثر مي‌گشايد، آيا هنگام نگارش در رابطه با تمام اين وجوه آگاهي داشتيد؟
 
وردِ زبانم بود کلامِ «شمس»، وقتي «ط» را مي‌نوشتم: «زبان تنگ است.» مي‌دانستم بايد حواسم را جمع کنم تا به سلامت از اين درِ تنگ وارد شوم. در کودکي تا ايام جواني با نقاشي دم‌خور بودم و هم‌زمان سال‌هايي از راهِ «شعر» کلمه را زيست مي‌کردم. «ط» ديدار شعر و نقاشي است در من. تابلويي از کلمه، براي خلق و بيانیک حالت روحي، و رسيدن به حفره‌هاي زبان و فضايي که کلمات مي‌توانند ترسيم کنند. از آنجا که در «ط» زبان نقش عمده‌اي در روايت دارد تلاش کرده‌ام با استفاده از صنايع بياني و کلامي به منشوري دست پيدا کنم که معنا را در طيف‌هاي مختلف منتشر کند.
 
در خلقیک متن ادبيیایک اثر هنري پيوندي ميان رهايي و کنترل برقرار است. شما تلاشي در جهت برقراري توازن ميان اين دو داريد؟
 
در رمان شخصيت‌ها دست به سفري معنوي مي‌زنند. همان سفر قهرماني که جوزف کمبل اسطوره‌شناس آمريکايي در کتاب بي‌نظيرش «قهرمان هزارچهره» ابعادش را بررسي مي‌کند. اتفاقاتي که کاراکتر رمان از سر مي‌گذراند سفري است با آزمون‌هاي بسيار در راه رسيدن به رستگاري دروني. حالا چه اين رستگاري خلاص‌شدن از بند گذشته باشدیا روشن‌شدن بُعدي از زمانِ سپري‌شده براي پاسخ به سوالي که از بر زبان‌آوردنش هم بيم داريم.
 
پرسش آخر اينکه: «ط» و «او» از کجا شکل گرفت و در اين مسير، چه آثاریا نويسنده‌هايي مشوق شما بودند براي نوشتن؟
 
کودکي من مصادف بود با جنگ. و دوران جواني و ايام ‌دانشگاهم با دولت اصلاحات. همه‌ اينها مواجه با کلمه‌اي بود که مرا مي‌ترساند: «اميد». تایادم مي‌آيد هميشه دنبال پاسخي براي «اميد» بوده‌ام. گويا هر چيزي که مي‌نويسم براي توجيه خودم است به ادامه‌دادن مسيري که چشم‌انداز مناسبي برايش نمي‌بينم. جنگ با من ماند. وقتي مي‌ديدم چطور انسان را در حد «پس‌مانده» پايين مي‌آورد و آينده‌اش را دِفرمه مي‌کند.یا «اميد» به موقعيتي که فريبي بيش نبود. «ط» استحاله‌یک انسان است بهیک وضعيت. روحيه‌اي پساجنگ.یادم مي‌آيد دوران مدرسه همکلاسي‌اي داشتم که به‌دليل تاول‌هايي که درنتيجه‌ بمباران شيميايي بر بدنش ظاهر مي‌شد از او فرار مي‌کرديم. انگار آينده‌اي بود که با چشم باز مي‌ديديم. دوران دانشجويي هم به عشقِ ايجاد «تغيير»، در هواي فريب بزرگي نفس مي‌کشيديم که بعدتر مثل عارضه‌اي لاعلاج ما را به افسون شکستي مبتلا کرد که هنوز در آن دست‌وپا مي‌زنيم. براي نسلي که عشق با تحقق‌نيافتنش اجازه‌ تحقق پيدا کرده ا‌ست، که آدم‌هايش بدل شده‌اند به سندي تاريخي ازیک شکست و ناکامي، چيزي نمي‌ماند جز باختن به دلباختگيِ ازدست‌رفته‌اش. در عالم ادبيات توجه خاصي داشته‌ام به آثار نويسنده‌هايي که زبان را مي‌سابند. مثل فاکنر در «خشم و هياهو» براي کمک به خلقِ «بنجي» که شيرين‌عقل است، زبان را به مرضي انساني مبتلا مي‌کنند.
 
لینک مصاحبه در وب‌سایت روزنامه آرمان ملی:  https://bre.is/3HvdUxWe