«گام‌های معلق عراق پس از جنگ»

نگاهی به نمایشنامه‌ی «ز» و چند نمایشنامه‌ی دیگر، نوشته‌ی فرهاد پیربال، ترجمه‌ی آکو حسین‌پور
«گام‌های معلق عراق پس از جنگ»

مهسا دهقانی‌پور

 

چندی است ادبیات کردستان عراق به مدد ترجمه های فراوانی که از آثار نویسندگان و شاعرانی چون شیرکو بی کس، بختیارعلی، شیرزاد حسن، فرهاد پیربال و... صورت گرفته، میان مخاطبان فارسی زبان ایرانی شناخته شده و نظر آنها را به خود جلب کرده است. سال هاست دیگر تنها رمان «ژانی گل» نماینده ادبیات کردستان برای ما ایرانی ها نیست. شاید عمده ترین دلیل استقبال مخاطب ایرانی از ادبیات سرزمین همسایه اش، فارغ از ریشه های فرهنگی، اساطیر و تاریخی مشترک، یک درد مشترک است. جنگ، ویرانی، شهادت، آثار حملات شیمیایی و دیکتاتوری به نام صدام پرکاربردترین مفاهیم در ادبیات کردستان عراق است که در این سوی مرز نیز مدام از زاویه دیدی دیگر تکرار می شود.
نویسندگان کردستان عراق پس از سرنگونی رژیم بعث امکان بیان دردهای مردمشان را در قالب شعر، داستان و به صورت خیلی محدودتر در ادبیات نمایشی پیدا کرده اند. فرهاد پیربال در ایران با شعرها و داستان ها و مقالاتش شناخته می شود. حتی گاهی در مقام فیلسوف یا نقاش؛ نویسنده ای سرکش و عصیانگر که از تجربه کردن در هیچ سن و سالی نمی هراسد. 
کتاب «ز و چند نمایشنامه دیگر» متشکل از ۵ نمایشنامه به قلم فرهاد پیربال است با ترجمه روان آکو حسین پور. نسخه کردی این کتاب با نام «حشیش کشان» برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ در کردستان عراق پس از اروپا به چاپ رسیده. این ۵ نمایشنامه نخستین تجربه های پیربال در زمینه نمایشنامه نویسی هستند و از این کتاب می توان به عنوان نخستین نمایشنامه هایی که از زبان کردی به فارسی ترجمه شده، یاد کرد. 
تمام نمایشنامه های این مجموعه براساس یک تم تکرار شونده نوشته شده اند؛ مهاجرت. مهاجرتی که تنها دلیلش جنگ است. موضوع و شرایطی که عراق به ویژه شمال آن همیشه دچارش بوده است. 
تئاتر در کردستان عراق یک هنر نوپاست و مثل ایران در شکل مدرن آن یک کالای وارداتی محسوب می شود اما با یک تفاوت عمده. در اربیل و سلیمانیه و دیگر شهرهای بزرگ آن اقلیم هرگز خیابان لاله زاری به وجود نیامد تا روند شکل گیری، آموزش و ترویج تئاتر منجر به جریاناتی چون تئاتر ملی شود و بیشتر از ظرفیت نمایش های سنتی اقلیمش مانند بیت خوانی ها و پرده خوانی های کردی یا آیین های نمایشی چون چمر استفاده کند. بیشتر اجراهای صورت گرفته براساس آثار ترجمه شده به کردی صورت می گیرند. 
تئاتر در دوران حکومت صدام به صورت خیلی محدود در شهرهای کردستان عراق به اجرا درمی آمد. پس از حکومت صدام اجرای تئاتر به ویژه در سلیمانیه کمی گسترده تر شد. داستان نویسان مشهور و موفقی چون بختیارعلی، حسین عارف، فرهاد پیربال و حتی شیرکو بی کس دست به تجربه نمایشنامه نویسی زده اند و این تجربه ها و تلاش ها می تواند در آینده شروع یک مسیر جدید در فرم و محتوا باشد. نمایشنامه های فرهاد پیربال را می توان از دو منظر کلی نگاه کرد؛ تکنیک و محتوا. 
هر ۵ نمایشنامه در یک صحنه نوشته شده اند. همه نمایشنامه ها برشی کوتاه از مواجهه دو یا چند کاراکتر نمایشنامه با یکدیگر در یک بزنگاه هستند. به عنوان مثال در نمایشنامه «داداش! مواظب باش ممکنه یهویی بکشمت!» دو سرباز از دو حزب مخالف داخلی با یکدیگر روبه رو می شوند. به جای آنکه یکدیگر را بکشند یا توجهی به این داشته باشند که قبل از این روبه رو شدن با هم در حال جنگ بوده اند با یکدیگر دوست می شوند و به بیان دردهایی می پردازند که بسیار شبیه به هم است یا در نمایشنامه «صبحت بخیر ای غریبی» نارین و فریدون در صحنه حضور دارند. با هم صحبت می کنند و از ماندن یا فرار کردن می گویند. همه این گفت وگوها در لحظه ای است که سربازان حزب بعث برای دستگیری فریدون اطراف خانه را محاصره کرده اند. فریدون چند روز قبل از جنگ فرار کرده و نارین چندی پیش بر اثر یک شوک فلج شده است. در این نمایشنامه مثل دیگر نمایشنامه ها، اتفاق پیش تر و قبل از شروع نمایشنامه رخ داده و مخاطب تنها شاهد نتیجه آن است.
زمان نگارش این نمایشنامه ها متعلق به سال های ۱۹۸۱ تا سال های ۱۹۹۱ است؛ سال های آوارگی و پناهندگی پیربال در اروپا. نویسنده یکی، دو سال قبل از نگارش نخستین نمایشنامه اش چندین داستان نوشته است. پیربال تجربیاتش از داستان نویسی را با خودش به فضای نمایشنامه می آورد. هر ۵ نمایشنامه مبتنی بر دیالوگ است و بیش از هر عنصری دیالوگ پیش برنده داستان است. در همه نمایشنامه گاهی دیالوگ ها تبدیل به مونولوگ می شوند. کاراکتر از گذشته و آینده و آرزوها و... می گوید، شبیه «من راوی» در داستان. به عنوان مثال در صفحه ۲۸:
«سرباز دوم: ممکنم هست مال قاچاقچی ها باشه. غیر از قاچاقچی کس دیگه ای به این جای دور افتاده پی نمی بره. [قمه را برمی دارد و به آن زل می زند.] آه داداش... کاش می دونستی این قمه چی رو یادم می ندازه. [با لبخند سرش را بلند می کند و به آسمان نگاه می کند] یادمه بچه بودم، هفت هشت سالم بود. پدرم همیشه از این قمه و اسلحه ها با خودش می آورد خونه...» 
 
این دیالوگ تا ۴ صفحه ادامه دارد و سرباز دوم از خاطرات کودکی و نوجوانی و حسرت ها و آرزوهایش می گوید. یکی از ویژگی های این کتاب تسلط مترجم آن به نمایشنامه و دیالوگ نویسی است. آکو حسین پور که خود به عنوان نمایشنامه نویس تاکنون چند کار را به زبان کردی به صحنه برده به خوبی دیالوگ و زبان دیالوگ نویسی را در فارسی هم می شناسد. او دیالوگ ها را به گونه ای به فارسی برگردانده که مخاطب فارسی زبانش را به خوبی با خود همراه کند. 
پیربال گاهی در تبدیل کاراکتر به «من راوی» پا را از این هم فراتر می گذارد به عنوان مثال در صفحه ۷۰ کتاب این چنین نوشته:«فریدون: از اونجا شروع شد که عمو مصطفی[پدر نارین] خودش رو کشت و به رحمت خدا رفت. احتمالا دم غروب تو به خونه برگشتی و بدن آویزون شده پدرت رو می بینی. از حال میری...»
اینجا برای نخستین بار نام عمو مصطفی آورده می شود. نویسنده در گیومه به خواننده می فهماند که عمو مصطفی همان پدر نارین است. این نوع اشارات می تواند دلیلش این باشد که نویسنده صرفا به خواننده نمایشنامه فکر کرده نه مخاطبی که آن را روی صحنه خواهد دید.
فارغ از نگاه به تکنیک های نمایشنامه نویسی، نمایشنامه های فرهاد پیربال از جهت محتوا بسیار پراهمیت هستند. پیربال برای مخاطب دنیای ترسناکی را به تصویر می کشد، دنیایی که غرق در تیرگی و تباهی است. ویرانه ای را که صدام از کردستان عراق ساخته به مخاطبش نشان می دهد. تجربه ای که مخاطب ایرانی هم دچارش بوده. به عنوان مثال: فریدون در نمایشنامه «صبحت بخیر ای غریبی» از جنگ با ایران سر باز زده و حالا سربازان حزب بعث خانه اش را محاصره کرده اند و مرگ انتظارش را می کشد.
 پیربال در این نمایشنامه ها به تاثیر جنگ های داخلی و خارجی بر روان آدم ها می پردازد. کاراکترهایی که فرهاد پیربال خلق می کند، افراد غریبی هستند. جنگ از آنها یک پناهنده ساخته. با آنکه کاراکترهایش را از اقشار متفاوت جامعه مثل سرباز، معلم، نویسنده، کارگر و... انتخاب می کند اما تنها راه نجات برای همه آنها فقط فرار از وطن است. کاراکترهای پیربال کسانی هستند شبیه آنچه نویسنده در ابتدای کتابش می آورد: 
 
«من که هستم؟
زباله دانی از جامعه. زباله دانی از کرد.»
 
فرهاد پیربال به عنوان یک کرد عراقی خودش همه آنچه بر کاراکترهای آثارش رخ داده را تجربه کرده است. جنگ، زندان، فرار، جعل هویت، پناهندگی و نویسندگی در غربت. نویسنده این مجموعه شاید کسی باشد شبیه فریدون نمایشنامه «حشیش‌کش‌ها.»

 

لینک یادداشت در وب‌سایت روزنامه اعتماد:  https://bre.is/nW2y3yEs