یرما

Alternate Text
نام کتاب: یرما
نوبت چاپ: 2
نام نویسنده: فدریکو گارسیا لورکا
نام مترجم: یدالله رؤیایی
شابک: 978-964-243-975-1
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 88
دسته: نمایشنامه‌های برتر جهان
نام انتشارات: افراز
قیمت: 180000
توضیحات

 

سترونی، جنون و جنایت

 

📖نه فدریکو گارسیا لورکا در ایران نام ناشناخته‌ای است و نه یدالله رویایی. هر دو شاعرند: یکی را بیش‌تر با شعرهای خیال‌برانگیزش می‌شناسند و دیگری را با شعر حجم. با این همه، از لورکا نمایشنامه‌هایی نیز بر جای مانده، همچنان رویایی نیز دستی در ترجمه داشته است. «یرما» عنوان نمایشنامه‌ی مشهوری از لورکا است که رویایی سال‌ها پیش آن را به‌همراه پری صابری به فارسی برگرداند و در سال ۱۳۴۷ از سوی انتشارات روزن به چاپ رسید. سال‌ها بعد رویایی ترجمه‌ی «یرما» به‌ شعر و نثر را برای چاپ به انتشارات افراز سپرد؛ کتابی که در سال ۱۳۹۳ منتشر و چاپ دوم آن در نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۷ عرضه شد. «یرما» نمایشنامه‌ای است که اهالی تئاتر کمابیش با آن آشنایی دارند. یرما به زبان اسپانیایی به‌معنای سترون است و در سال ۱۹۳۴ نوشته شده است. همان سال هم برای نخستین‌بار روی صحنه رفت. لورکا این نمایشنامه را که سه پرده و شش تابلو دارد، «شعری تراژیک» توصیف کرده است. ماجرای این نمایشنامه از این قرار است که یرما زنی بی‌فرزند است در منطقه‌ای روستایی در اسپانیا که در شوق مادرشدن می‌سوزد. شوهرش، خوآن، با این اشتیاق بیگانه است و صرفاً دل به کار روزانه‌ی خود در مزرعه سپرده که گاه در نیمه‌های شب نیز ادامه دارد. بی‌تابی یرما چندان است که مدام در کوچه‌ها و بام‌های روستا می‌چرخد و همین باعث می‌شود اهالی پشت سرش حرف‌هایی بزنند که کمابیش به گوش خوآن هم رسیده؛ چیزی که زندگی این زوج را بیش از پیش در معرض فروپاشی قرار می‌دهد و فاصله‌ی میان آن‌ها را دوچندان می‌کند. سرانجام وقتی آن دو  به‌قصد نذر و نیاز برای بچه‌دارشدن رفته‌اند، و در حالی که خوآن برای نخستین‌بار عشق خود را به همسرش ابراز می‌کند، یرما در نقطه‌ی اوج جنون خود با دست‌هایش او را خفه می‌کند. به این ترتیب، زنی که سال‌ها سترونی و حرف‌و‌حدیث‌های بی‌پایه‌و‌اساس دیگران را با اشتیاق خود به زیستن تاب آورده بود، دست به جنایتی می‌زند که دایره‌ی شوربختی او را کامل خواهد کرد. با هم فرازی از «یرما» با ترجمه‌ی رویایی را می‌خوانیم:

 

🔹یرما                             من تو نیستم. مردا تو زندگی‌شون خیلی چیزا دارن. گله، درخت، زمین، گفت‌و‌گو و معاشرت، ولی ما زن‌ها فقط بچه داریم.

🔸خوآن                           همه این‌طور نیستند. چرا یه دونه از بچه‌های برادرت رو نمی‌گیری؟ من که حرفی ندارم.

🔹یرما                             بچه‌های دیگرون رو نمی‌خوام. ذستام دور تنشون یخ می‌زنه.

🔸خوآن                           تو بالأخره از این عذاب دیوونه می‌شی. خیلی چیزای دیگه داری که بهشون فکر کنی. تو داری سرتو به سنگ می‌زنی.

🔹یرما                             به سنگ، به سنگ. یه سنگ آبریز که می‌تونست سبد گل باشه. آب چشمه باشه.

🔸خوآن                           با تو همش ناراحتی و نگرانی عاید من می‌شه. باید بالأخره تسلیم بشی.

 

🔴خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com

نظرات کاربران در مورد کتاب یرما

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید