فرزند پنجم

Alternate Text
نام کتاب: فرزند پنجم
نوبت چاپ: 5
نام نویسنده: دوریس لسینگ
نام مترجم: کیهان بهمنی
شابک: 978-600-5218-02-2
تیراژ: 1100
تعداد صفحات: 208
دسته: رمان
نام انتشارات: افراز
قیمت: 84000
توضیحات

مروری بر رمان «فرزند پنجم» نوشته‌ی دوریس لسینگ

وقتی وحشت به دنیا آمد...

 

 

همه‌ی کسانی که «صد سال تنهایی» را خوانده‌اند، حتماً با پایان هولناک آن رمان جادویی را به خاطر می‌آورند که با تولد موجودی عجیب و غریب همراه بود. حالا جهانی را تصور کنید که همه چیز آن بر خلاف «ماکوندو»ی مارکز واقعی است و ظاهراً سر جای خود قرار دارد، تا این‌که ناگهان موجودی عجیب‌الخلقه چشم به جهان می‌گشاید و همه را غرق در حیرت و ترس توأمان می‌کند. این موضوعی است که دوریس لسینگ، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۷، در رمان «فرزند پنجم» است. ماجرا از این قرار است که دیوید و هریت لوایت در کنار چهار فرزندشان دارند خوش و خرم زندگی می‌کنند و روزگار می‌گذرانند. همه چیز حکایت از آن دارد که این خانواده‌ی خوشبخت هیچ کم و کسری در زندگی خود احساس نمی‌کنند؛ خانه‌ای قدیمی و زیبا دارند و دوستان و آشنایانی مهربان و دوست‌داشتنی. دور از هیاهوی شهر و در هوای خوشبختی دارند نفس می‌کشند و ایام به کامشان است. اما به‌ناگاه همه‌چی به هم می‌ریزد و سایه‌ای از ترس و پلیدی روی زندگی آن‌ها می‌افتد. فرزند پنجم دیوید و هریت موجودی غول‌پیکر از آب درمی‌آید با چهره‌ای کریه و زشت و برخوردار از قدرتی مهارنشدنی که مملو از نفرتی خشک به سینه‌های مادر چنگ می‌زند و آن را از هم می‌درد. گویی ایام خوش به سر می‌رسد و روزگار روی دیگر خود را به خانواده‌ی خوشبخت لوایت نشان می‌دهد. هریت همه‌ی تلاش خود را به خرج می‌دهد که از این نوزاد نگهداری کند، اما با چنان مقاومت خشن و هول‌برانگیزی از جانب او روبه‌رو می‌شود که پیش‌تر حتی در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید. این است که وحشت همه‌ی وجود او را تسخیر می‌کند. البته فقط هریت نیست که ترس وجودش را فرامی‌گیرد، بلکه به‌قول نویسنده‌ی ساندی‌تایمز، «فرزند پنجم» کتابی است که تمام وجود شما را نیز غرق در وحشت می‌کند، اما درعین‌حال نمی‌توانید تا پایان داستان این کتاب را زمین بگذارید. «فرزند پنجم» با ترجمه‌ی کیهان بهمنی از سوی انتشارات افراز منتشر شده و به چاپ‌های متعدد رسیده است. با هم فرازی از این کتاب را می‌خوانیم:

 

دیوید دیگر به‌رسم قدیم برای دلداری دستش را روی شکم هریت نمی‌گذاشت، زیرا چیزی که زیر دستش احساس می‌کرد، بیش‌تر از حد تحملش بود. غیرممکن بود که چنین بچه‌ی کوچکی بتواند چنین قدرت وحشتناکی را از خود نشان بدهد، اما بچه این کار را می‌کرد. اما هرچه که می‌گفت، به‌نظرش هریت به آن توجهی نمی‌کرد. به‌نظرش می‌آمد که روح هریت تسخیر شده است و در این نبرد با جنین کاملاً تنهاست و از دیوید دور شده است و دیوید نیز نمی‌توانست به او کمکی کند.

 

 

خرید از اپلیکیشن افراز با ۲۰درصد تخفیف

http://ebook.afrazbook.com

 

نظرات کاربران در مورد کتاب فرزند پنجم

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید