روزگار آفِلو

Alternate Text
نام کتاب: روزگار آفِلو
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: علی یزدانی
نام مترجم:
شابک: 1-553-243-964-978
تیراژ: 500
تعداد صفحات: 120
دسته: داستان ايرانی
نام انتشارات: افراز
قیمت: 50000
توضیحات

چهار پَرِ مینای آبی از هم گشوده است. تلنباره پاره‌ی کاغذ‌ها هجوم می‌آورند برای پراکندن. ول می‌شوند از هم و تا روی آجرها می‌سُرند. نگاه مرد مبهوت است و گم. انگار متحیر است از این همه پراکندگی و گستاخی تلنباری که مثل گل از هم وامی‌شکفت. دست می‌برد تا یکان‌یکان بکشاند‌شان بر سر توده‌ی نشسته به مینا. چه سال‌ها که گذشته بود بر این همه بافه‌‌ی نامه‌ها، عکس‌ها و بنچاق‌ها.

مرد چنگ انداخت به بُرماله‌ی کاغذها. چپه‌اش پُر شد از انبوه عکس‌ها و نامه‌ها. عکسی را با سر انگشت شست و نشانه گرفت. آن را کسی روز دلواپسی انداخته بود. فکر کرد «کی؟» به‌غیر از ردیف جلو از بقیه تنها سری و کلاهی دیده می‌شد و سرهایی که وحسو می‌کردند تا قد بر کشند بر سر دیـگران و یا چشـم‌هایی که دریـده و گِرد شـده، انـگار می‌خواسـتند تا سـطح کاغذی را بدرند و بیفتند بیرون.

مـرد عکس بر دسـت، بلند می‌شـود، سر را از زیر شـیرآویز دلنـگون رد می‌کند. برمی‌گردد. انگشتی در بُلوُنی ماست روی شیرآویز فرو می‌کند، به دهان می‌گذارد، می‌لیسد. برگشته است رو به ایوان. شـب از نیمه گذشـته است. دست بر جرز میانی در، می‌ایستد. گوش می‌دهد به صدای شلوغِ چرخ ریسکی که از میان سبزه‌های درهـم باغـچه، فضـای خِفــت، حیـاط را گرفــته روی صـدا. محتــاط پـا به پـا می‌شود. عصایش را نیاورده است. عصـایش را نیـاورده است؟ عجب! ول می‌شـود روی لنـگه‌ی چـوبی در و می‌سُرد پایین. می‌نشیند. شانه‌اش را به قاب تَرک خورده‌ی در تکیه می‌دهد. چنار‌ها را خودش از اورمیده آورد. با چی؟ یادش نیامد. باید با گاری استاد نادعلی آورده باشد و همین‌جا، گوشه‌ی حیاط خالی کرده باشد. استاد نادعلی حتماً فردا یا روزی دیگرآمده است و دو دری‌های نِسار را بَر و قاچ کرده تو هم.

بخشی از کتاب

نظرات کاربران در مورد کتاب روزگار آفِلو

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید