سارازین و فاچینوکانه*

Alternate Text
نام کتاب: سارازین و فاچینوکانه*
نوبت چاپ: 1
نام نویسنده: اونوره دو بالزاک
نام مترجم: سپهر یحیوی
شابک:
تیراژ:
تعداد صفحات: 86
دسته: داستان همسايه
نام انتشارات: انتشارات افراز
قیمت: 72000
توضیحات

 

کوتاه در حضور بالزاک

اونوره دو بالزاک، نویسنده‌ی بزرگ رئالیست، در ایران بیش‌تر با رمان‌هایش شناخته می‌شود که خوشبختانه اغلب آن‌ها به‌دست مترجمانی زبردست و نام‌آشنا به فارسی برگردانده شده است. با این همه، داستان نیمه‌بلند «سارازین» را نباید از قلم انداخت که در میان آثار او از جایگاهی ویژه برخوردار است. بالزاک این نوول را در سال ۱۸۳۰ در پاریس نوشت و در همان سال در «رُوو دو پاری» (نشریه‌ی پاریس) منتشر کرد. این داستان بر حسب نسخه و اندازه‌ی حروف بین سی تا شصت صفحه را دربرمی‌گیرد و در اهمیت آن همین بس که رولان بارت کتاب «اس/زد» را که ترجمه‌ی فارسی آن از سوی انتشارات افراز منتشر شده و از پایه‌های نقد نو به حساب می‌آید، در معرفی و تحلیل ساختاری آن نوشته است. البته بارت نخستین کسی نیست که این شاهکار را به‌نوعی کشف کرده است. در حالی که برای بیش از یک‌قرن «سارازین» مهجور باقی مانده بود، ژرژ باتای، دیگر منتقد و متفکر سرشناس فرانسوی در سال ۱۹۵۷ در پیش‌گفتار رمان خود با نام «آبی آسمان» به معرفی آن پرداخت و این داستان نیمه‌بلند را در کنار «ابله»ِ داستایوسکی و «در جست‌و‌جوی زمان از‌دست‌رفته»ی پروست در زمره‌ی قله‌های ادبیات قرار داد. «فاچینوکانه»، دیگر داستانی که در کتاب «سارازین و فاچینوکانه» گنجانده شده، شش سال پس از «سارازین» به نگارش درآمده و کوتاه‌ترین اثر داستانی بالزاک محسوب می‌شود. مترجم فارسی این دو داستان، سپهر یحیوی، در مؤخره‌ای نوشته، شباهت‌ها و قرابت‌های زیاد آن‌ها را دلیل هم‌نشینی آن‌ها در این کتاب ذکر کرده است. مسئله‌ی اصلی هر دو داستان رنج هنرمند است. با هم پاره‌ای از داستان نیمه‌بلند «سارازین» را می‌خوانیم: «مرد به‌آهستگی بر صندلی‌اش جا گرفت، با مراقبت تمام، و درعین بلغورکردن کلماتی نامفهوم. آوای درهم‌شکسته‌اش به صدای سنگی می‌مانست که در چاهی بیفتد. زن جوان دست مرا به‌شدت فشار داد، گویی که می‌کوشد خود را از پرتگاهی در امان بدارد؛ و وقتی مردی که او نگاهش می‌کرد، دو چشم بی‌حرارت و زنگارفامش را –که تنها با صدف تیره‌شده قابل‌مقایسه بود- به‌سوی او گردانید، زن به خود لرزید، خم شد و در گوش من گفت:

  • «می‌ترسم!»
  • «می‌توانید راحت صحبت کنید، گوش‌هایش خوب نمی‌شنود.»
  • «پس شما می‌شناسیدش؟»
  • «بله‌!»

نظرات کاربران در مورد کتاب سارازین و فاچینوکانه*

برای این کتاب هنوز نظری ثبت نشده است
نظر خود را در مورد این کتاب بنویسید