یادداشتی درباره‌ی رمان «سال دو فصل دارد» در ماهنامه‌ی تجربه؛ "خشونت چهار برهه از تاریخ"

یادداشت داریوش احمدی نویسنده‌ی اهوازی و خالق اثر تحسین‌شده‌ی «خانه‌ی کوچک ما» بر کتاب «سال دو فصل دارد» نوشته‌ی سعید جوزانی
یادداشتی درباره‌ی رمان «سال دو فصل دارد» در ماهنامه‌ی تجربه؛ "خشونت چهار برهه از تاریخ"

مجموعه داستانِ «سال دو فصل دارد»، اولین اثر داستانی سعید جوزانی است که توسط انتشارات افراز در آخرین روزهای سال 97 چاپ شده است. این مجموعه داستان دربرگیرنده­‌ی چهار داستانِ کوتاهِ نسبتاً بلند است که به طریقی با تاریخ این سرزمین­ ارتباط دارد. داستان­ها به طور ضمنی به  قیام میرزا کوچک خان، جنگ بین الملل دوم، کودتای بیست و هشت مرداد و ماجرای جنگل در سیاهکل می‌پردازند. آنچه به عنوان طیف کلی در این داستان‌ها مشهود است، فضاسازی و بافت نمایشی­ آن‌هاست که همگی قابلیت تبدیل شدن به فیلم را دارند. داستان­ها به طور تلویحی بازآفرینی تاریخ این سرزمین است. و اگر چه به ازمنه­ی بسیار دور برمی‌گردند، اما می‌توانند با تمام جزئیات به زندگی امروز ما تعمیم داده شوند. هر چند سال‌های بسیاری است­که از ما فاصله گرفته‌اند، اما باز می‌توانیم اثرات آن‌ها را در ذهن و نگرش برخی از آدم‌های اطرف‌مان به خوبی ببینیم. جوزانی با روایت تاریخی داستان‌هایش، تاریخ این سرزمین را به چالش می‌کشد، از این رو ما از این داستان‌ها می‌توانیم به افق‌های خیلی دورتری بنگریم، بی آنکه نزدیک را فراموش کنیم.

  داستان‌ها از شروع و فضاسازی خوبی برخوردارند. ادوارد سعید درباره­ی شروعِ داستان در جایی گفته است: «بدون داشتن ذره­ای احساسِ آغازین، هیچ اثری را نمی­توان شروع کرد و به پایان رساند.» و خوشبختانه داستان­ها واجد چنین شرایطی‌اند. در داستانِ «سوزِ زمستان تالش»، شخصیتِ «داتام»، بسیار برجسته و دلنشین است. در همین داستان که با زاویه‌دید دانای کل بیان می­شود، به کتاب­های منطق الطیر و مثنوی و گلستان و گرازیلای لامارتین و یهودی سرگردان اوژن سو ... اشاره شده است که به غنا و نفاست داستان می­افزایند. داستان از کشش و تعلیق خوبی برخوردار است. اما به نظر می‌رسد این داستان با معیارهای یک رمان نوشته شده است و می­توانست بیش از آنچه که هست گسترش یابد.

  داستان دوم، «داغ تابستان بندرپهلوی» بهترین داستان این مجموعه است. پرداخت شخصیت‌های فرعی بخصوص «مادام‌آراکس» و «صادق‌ریش» همراه با سختی‌ها و دربه‌دری‌های راوی که انگار تمامی ندارد و باورپذیریِ این مرارت‌ها و عوالم رمانتیک و عشقش به گراژینا که به نوعی پناهگاه راوی است از شر تلخکامی‌ها، همگی حاکی از شخصیت‌پردازی درست نویسنده است. در این داستان­ تصویری از جنگ دوم جهانی و تبعاتش در ایران را می‌بینیم. با دختری روس به نام «گراژینا» آشنا می‌شویم که پرستار است و افسر ارتش سرخ و وظیفه‌ی مراقبت از آوارگان  لهستانی را به عهده دارد. او هم‌پایِ تصویری­ که بزرگ علوی از داستان «یه‌ره‌نِچکا»، دختر آواره­ی لهستانی در کتابِ  «نامه­ها» به ما ارائه می­دهد، نمود پیدا می­کند. یه‌ره­نچکا و گراژینا، هر دو زخم دربدری و آوارگی جنگ را به چهره دارند. هر چند از نظر ذهنیت در تقابل با یکدیگرند. یه‌ره‌نچکا از جنگ وحشت دارد و دنبال سرپناه  می‌گردد، دنبال­کسی­که به او تکیه کند. اما گراژینا جنگ را مثل نوعی از زندگی می­پذیرد. او حتی عشق را فدای آرمان­هایش می­کند. و به همین خاطر است که این داستان نشاندار و درخشان جلوه می­کند.

  پایان‌بندیِ داستان سوم، «داغ تابستان رشت» عالی است. اگر این داستان آن پایان بندی درخشان را نداشت، تا سطح یک داستان معمولی، تنزل پیدا می­کرد، به همین خاطر است که این داستان را به خاطر فضا و پایان بندی و حتی موضوعیتش داستانی کامل­تر است. چون با وضعیت امروز جامعه­ی ما همخوانی فراوانی دارد.

  داستان آخر «سوزِ زمستان سیاهکل» یادآوردِ خاطرات تلخ و  انقلابی سیاهکل است. این داستان در 11 فصل روایت می‌شود که 6 فصل از زبان راوی و 5 فصل از زبان دانای­کل بیان می­شود. در آن 6 فصل داستان دلنشین­تر است و خواننده با او احساس همدلی می­کند. اما در قسمت­هایی که از زبان دانای­کل بیان می­شود، داستان ضرباهنگ  خشن­تری دارد که با فضای پر از خشونت آن برهه از تاریخ همخوانی دارد. در فصل 9 گره گشایی داستان انجام می‌شود. اما راوی و دانای کل نمی­توانند بر هم منطبق شوند و به وحدت موضوع برسند. چون خواننده حس می­کند داستان حالتی دو صدایی پیدا کرده است. از این رو به نظر می‌رسد اگرکل داستان از زبان خودِ راوی «پیرمرد دبیر ادبیات» بیان می­شد، داستان حال و هوای دیگری پیدا می­کرد.

  با همه‌ی این تفاسیر به عنوان کتاب اول یک داستان‌نویس اثری درخور و قابل توجه از کار درآمده و امیدوارم سعید جوزانی باز هم بنویسد.