گفتوگو با منصوره وحدتی احمدزاده، مترجم مشهدی، به مناسبت انتشار "سیاره آقای سملر"
گفتوگو با منصوره وحدتی احمدزاده، مترجم مشهدی، به مناسبت انتشار "سیاره آقای سملر"

منتقد یکچشم علیه سرمایهداری/شهرارا آنلاین رسانه مردم مشهد
گفتوگو با منصوره وحدتی احمدزاده، مترجم مشهدی، به مناسبت انتشار "سیاره آقای سملر"
«سیاره آقای سملر» داستان مردی سالخورده و خردمند است که در زمان جنگ جهانی دوم یک چشمش را بر اثر جنایت نازیها از دست داده است. او به نوعی به ایالات متحده پناه آورده است اما جامعه سرمایهداریِ میزبان او را به انزوا میکشاند.
وحید حسینی ایرانی: منصوره وحدتی احمدزاده، مترجم مشهدی، بار دیگر به سراغ «سال بلو» رفته است، برنده نوبل ادبیات که از بزرگترین نویسندگان آمریکا در نیمه دوم سده بیستم به شمار میرود. «سیاره آقای سملر» چهارمین کتابی است که وحدتی از بلو به فارسی برگردانده است و به نقل از منتقدان، آن را بهترین اثر این نویسنده میداند. «سیاره آقای سملر» داستان مردی سالخورده و خردمند است که در زمان جنگ جهانی دوم یک چشمش را بر اثر جنایت نازیها از دست داده است. او به نوعی به ایالات متحده پناه آورده است اما جامعه سرمایهداریِ میزبان او را به انزوا میکشاند. این رمان را بهتازگی انتشارات افراز به بازار کتاب فرستاده است. گفتوگوی ما را با منصوره وحدتی که به همین مناسبت و درباره این رمان صورت گرفته است بخوانید.
چه شد که برای چهارمین بار سراغ سال بلو رفتید؟
وقتی شروع به ترجمه «مرد معلق» این نویسنده کردم، آن را در مقایسه با کار چند نویسنده دیگر برگزیدم. همان کتاب برایم به قدر کافی لذتبخش و جذاب بود که با تمام پیچیدگیها و دشواری آثار بلو، از او نگذرم. سال بلو چنان با تیزبینی جهان پیرامون خود، سرشت بشر و رفتارهای او را میبیند و در قالب شخصیتهایش نشان میدهد که موجب حیرت میشود.
در گفتوگوی قبلی، سال ٨٩، از ترجمه رمان «سیاره آقای سملر» خبر داده بودید. چرا انتشارش این همه سال طول کشید؟
سؤال بجایی است. وقتی ترجمه کتاب را به پایان رساندم، میدانستم که با شرایط ممیزی آن زمان، امکان ندارد کتاب دستنخورده به چاپ برسد. ازآنجا که حذف برخی موارد به اصالت اثر ضربه میزد، از سپردن آن به ناشر خودداری کردم. خوشبختانه زمان خوبی را برای چاپ اثر انتخاب کردم.
بلو در این رمان هم گاه اشارههایی به آثار شکسپیر میکند و نیز از اچ. جی. ولز، نویسنده مطرح انگلیسی، نام میبرد. چه چیزی او را اینگونه به ادبیات انگلستان نزدیک میکند؟
به نظرم از آنجا که شکسپیر شاعر و تصویرگر ویژگیهای خوب و بد بشر است و این کتاب هم به خیر و شر و خصایص انسانی بسیار پرداخته، به پارهای از نوشتههای او اشاره کرده است. در کل، سال بلو از نویسندگان نخبه و سخنور کلاسیک و مدرن جانبداری و از ادبیات غنی و منسجم پشتیبانی میکند. علاوه بر این، چون صاحب هستیشناسی و دانش اجتماعی عمیقی است، نثر خود او هم پیچیده است. البته در اواخر همین کتاب، شخصیت اصلی داستان، آقای سملر، از این نویسندگان هم دل میکند و باز به مایستر اکهارت و انجیل روی میآورد.
به نظر شما بلو توانسته است خواننده را با شخصیت سالخورده و افسرده سملر همراه کند؟
البته. چون افسردگی او مربوط به انسان عصر مدرنی است که بدویت خود را همچنان حفظ کرده است و از آنجا که سال بلو مخاطبان ویژه و فرهیختهای دارد، بهیقین آنها با آقای سملر همذاتپنداری میکنند. در همین جامعه خودمان، افراد زیادی هستند که با مشاهده آنچه در این جهان و پیرامونمان میگذرد، دچار یأس و افسردگی شدهاند.
روایت ذهنیات و ضرباهنگ کُند رمان را ملالآور کرده است اما ازسویی، جزو مطرحترین آثار سال بلو شمرده میشود. دلیل این امر را باید در محتوای انسانگرایانه آن جست؟
داستان شامل دو روز از زندگی آقای سملر است اما با مشاهده هر رخداد کوچک در همان دو روز، او مدام به گذشتههای دور و ماجراهای آن نقب میزند و گذشته و حال را در ذهن مقایسه میکند و به این نتیجه میرسد که انسان همچنان بدویت خود را حفظ کرده و فقط ردای انسان متمدن را به تن کرده است. به گمان من، محور اصلی این کتاب انسان است و او معتقد است که روح بشر دارای دانشی ذاتی است و انسان تفاوت بین خیر و شر را میداند و اگر بر اساس این دانشذاتی رفتار کند، جهان دگرگون میشود. البته وقت خواندن کتاب متوجه میشویم که آقای سملر از انسان بودن خود شرم میکند، چنانکه به مطلبی از عهد عتیق کتاب مقدس اشاره میکند که ایوب از خداوند میپرسد: «انسان چیست که بخواهی او را تا این حد بزرگ جلوه بدهی که روحت را در او بدمی و ...؟» به نظرم از این بهاصطلاح اشرف مخلوقات بهشدت ناامید است.
آیا تنهایی آقای سملر بهرغم حضور او در میان آدمهای پیرامون برآیند فردگرایی نویسنده و قهرمان داستان است یا موضع انتقادیاش در برابر جامعه سرمایهداری؟
یقینا به موضع انتقادی او به جهان سرمایهداری مربوط میشود.بیشتر شخصیتهای کتابهای سال بلو از جمله آقای سملر از فقدان عشق و احساسات عمیق و واقعی، و از وابستگینداشتن انسانها به یکدیگر رنج میبرند. سال بلو معتقد است که تجمل و خوشگذرانیهای زیاد و تنآسایی فقط به رنج بیشتر انسان منجر شده است. به نظر آقای سملر، اگر فردگرایی موجب گسترش حقیقت نباشد، هرچه باشد جالب نیست. او بر این باور است که حرکت موج عظیم سرمایهداری هم مثل خیلی از حرکتهای بزرگ دیگر، به همراه خود، بدبختی و ناامیدی آورده و موفقیتهایش بهوضوح دیده نشده و دردی که در قلب خیلی از مردم ایجاد کرده است و آنها حسش کردهاند بیحساب است و بیشتر شکلهای هستیِ شخصی بیاعتبار به نظر میآیند و اشتیاق عجیبی به نیستی وجود دارد. سال بلو در تمام کتابهایش با این موضع انتقادی به جهان سرمایهداری نگاه کرده است.اما سملر، مهاجر زخمخورده و آسیبدیده از نژادپرستی نازیها، خود، به آمریکا پناه آورده است، کمابیش مانند سال بلو. از سوی دیگر، بلو زمانی به محافظهکاری متهم شد.
نهتنها شخصیت این کتاب، آقای سملر، منتقد جامعه آمریکایی است بلکه شخصیت کتابهای دیگرش نیز همین ویژگی را دارند. کسی که منتقد جهان سرمایهداری است چطور ممکن است منتقد غولی چون کشور سرمایهداری آمریکا نباشد؟ این نویسنده اخلاقگرا که پیوسته در کتابهایش از ناهنجاریهای اخلاقی در تمام حوزهها، از روابط شخصی گرفته تا روابط خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و ... گله دارد چطور ممکن است منتقد جامعه آمریکایی نباشد؟ این درحالی است که در همین کتاب میگوید: «با گشودن دری زرین، یکراست از میان تجملات فوق پیشرفته بیزانسی وارد فساد و دنیایی بدوی میشوی که وحشیگری از دل آن فوران میکند.» به نظرم، رویکرد محافظهکارانه اصلا درخور او نیست.
اگر بخواهید «سیاره آقای سملر» را با دیگر آثار بلو مقایسه کنید، چه خواهید گفت؟
من چهار کتاب از این نویسنده ترجمه کردهام و چند کتاب دیگر او را هم خواندهام. به نظرم، سیاره آقای سملر پیچیدهترین، غنیترین و شگفتانگیزترین کتاب سال بلو است. با اینکه مدتی طولانی در حال ترجمه آن بودهام و آن را با تمام وجود لمس کردهام، باز هم از خواندنش لذت میبرم و گاه با خواندن بخشهایی از دیدگاه وسیع و عمیق او حیرتزده میشوم.