جزئیات
من از کوچهای که در محاصره نبود پا به فرار گذاشتم. او دنبالم میدوید و تهدید میکرد: بهخدا شلیک میکنم. از شانس من کوچه خلوت بود. علی را دید که از طرف مقابل میآید. فریاد زد: این مادرسگ وطنفروش را بگیر. نگذار فرار کند. علی راهم را سد کرد و دستش را جلو آورد بغلم کند. با مشت که به سینهاش کوبیدم، نقش زمین شد. فهمیدم الکی خودش را زمین انداخته دارد به خودش میپیچد. محمد خوخو او را از زمین بلند کرد و چندتا فحش به من داد. علی هم با او همزبان شده بود. اما وقتی او را در حوزه دیدم، گفتم: نمیدانستم از رفقا بودی. خندید و گفت: اگر یک غریبه بودم چهکار میکردی؟ گفتم: با چاقو تو را میزدم...
سایت به تازگی بروزرسانی شده است و ممکن است دچار مشکلاتی شود ، در صورت مشاهده اطلاع دهید ، با تشکر
شماره های تماس 021- :66401585 - 66977166 - 66952853-66489097